ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات ۶۵ و ۶۶

 

 

 

 

 

 

 

او از درک  یک نشانه تنها در آن ناتوان بود؛ واقعیت لذتبخشی و تجربه آنی آن، برای او ضرورت مذهبی ناگزیری بود. بنابراین به حضور بدن و خون مسیح را در مراسم عشای ربانی معتقد بود. او "در درون و تحت" نان و شراب، بدن و خون مسیح را دریافت می نمود. برای او اهمیت مذهبی تجربه آنی آن آبجکت چنان زیاد بود که تخیلش مجذوب حضور مادی بدن مقدس شده بود. همه تلاشهای او برای توضیح این امر تحت این جذابیت قرار می گیرد: جسم مسیح حاضر است اما به شکلی لامکانی(5). مطابق دکترین به اصطلاح کانسابستنشیشن(6)، ماده واقعی جسم مقدس هم در کنار نان و شراب واقعا وجود داشت. حضور همه جایی بدن مسیح، که این نظریه آن را درست می پندارد، به شکل ویژه برای عقل انسان غیر قابل هضم بود و متعاقبا جایگزین عقیده والیپرسنس (7) گردید که مطابق آن، خدا در هر جائیکه بخواهد حاضر است. اما لوتر، که از این مشکلات ناخرسند نبود، عقیده ای راسخ به تجربه آنی آن اثر لذتبخش داشت و ترجیح داد که به هیچیک از این بصیرتهای استدلال انسانی، به بهانه اینکه  مضحک یا حداکثر غیر قابل قبول هستند نیندیشد.

 5.spatial

6. consubstantiation

7. volipersence

97         فرض نمودن این امر مشکل است که تنها نیروی سنت بود که لوتر را مصمم نمود تا به این عقیده دینی وفادار بماند، زیرا که او درمیان همه مردم دیگر، دلایلی وافی برای تواناییش برای کنار نهادن قالبهای ایمانی سنتی نشان داد. در حقیقت ما نبایستی از این امر دور شویم که تقریبا، این ارتباط حقیقی با "واقعی"  و ماده در مراسم عشای ربانی و احساس ارزش این ارتباط برای خود لوتر بود که بر قاعده ایونجلیک - که مصرانه بیانگر این امر بود که رحمت الهی تنها توسط کتاب مقدس و تعلیماتش(1) است که فرود می آید نه تنها یک مراسم - غالب آمد. در نظر لوتر کتاب مقدس و تعلیماتش یقینا دارای قدری رهایی بخشی بود اما سهیم شدن در مراسم عشای ربانی نیز واسطه(2) رحمت الهی بود. تکرار می کنم که این امر بایستی تنها یک امتیاز ویژه آشکار برای نهادهای(3) کاتولیکی باشد؛ در واقعیت اعلام تاییدی(4) بود که توسط روانشناسی خود لوتر انجام شده بود مبنی بر احساساتی که بر پایه اثرات حسی (5) آنی واقع بود.

1.word

2.mediator

3.institutions

4.acknowledgement

5. sense-impression

98        در جهت مخالف دیدگاه لوتر، زوینگلی قهرمان مفهوم کاملا سمبولیکی از مراسم عشای ربانی گردید. آنچه واقعا برای او مهم بود شراکت "روحانی"(1) دربدن و خون مسیح بود. این دیدگاه با دلیل و با مفهوم ایده آل مراسم مشخص شده است. طرز فکر او این مزیت را داشت که با اصل ایونجلیک تعارض نمی یافت و در عین حال همه فرضیات غیر مستدل را رد می کرد. اما به چیزی که لوتر می خواست حفظ نماید، یعنی واقعیت اثر حسی(2) و ارزش احساس (3)خاص آن، انصاف کمی داد. این درست است که زوینگلی هم مراسم عشای ربانی را برگزار می نمود و مانند لوتر در نان و شراب سهیم می شد؛ اما مفهوم او از آن مراسم شامل هیچ فرمولی که بتواند به اندازه کافی، بی مانندی حسی و ارزش احساسی آبجکت(4) را تولید کند، نبود. لوتر برای این امر فرمولی ارائه داد که مخالف با استدلال و اصل ایونجلیک بود. از نقطه نظر حس و احساس، این امر اهمیت کمی دارد و در حقیقت هم  به درستی است که چنین است، برای ایده یعنی آن اصل کلی، به همان اندازه، اندک، به حس آن آبجکت مرتبط است. در نهایت(5)، هر دو دیدگاه مانعه الجمع می باشند(نمی شود که هر دو در عین حال موجود باشند.)

1.spritual

2.sense-impression

3.feeling-value

4.unique sensory and feeling value of the objet

5.last resort in the

99        قاعده سازی(1) لوتر به سود مفهوم برونگرایانه اشیاء است، در حالیکه این امر برای زوینگلی به سود مفهوم دیدگاه ایده آل است. با اینکه قاعده(2) زوینگلی تعارضی با احساسات و حس ندارد و تنها مفهمومی ایده آل ارائه می دهد، اما با اینحال به نظر می رسد که فضا را برای آبجکت ترک کند. اما به نظر می رسد که گویا دیدگاه برونگرایانه – یعنی دیدگاه لوتر – تنها به خالی کردن فضا برای آبجکت رضایت نمی دهد؛ بلکه جز آن یک فرمولاسیون تقاضا می کند که در آن ایده آل، به خدمت حسی می آید، دقیقا همانطور که فرمولاسیون ایده آل، خدمت احساسات و حسها را تقاضا می کند.

1.formulation
2.
formula

100      در اینجا با آگاهی از اینکه کاری جز طرح مسأله انجام نداده ام، این فصل را که درباره مساله تیپها در تفکر کلاسیک و قرون وسطی بود، به اتمام می رسانم. من هرگز صلاحیت لازم برای رو در روشدن کامل با چنین مساله مشکل و موثری را ندارم. اگر موفق شده باشم که مقداری ایده در خصوص وجود تمایزات تیپی در دیدگاه ها را منتقل کرده باشم، هدفم تامین شده است. بعید است نیاز به ذکر این توضیح باشد که خود، آگاهی دارم که در این فصل به هیچ مبحثی به شکل کامل پرداخته نشده است. این وظیفه را بایستی به کسانی محول کنم که اطلاعات وسیعتری از موضوع نسبت به من دارند.

(پایان فصل اول)

صفحات ۶۳ و ۶۴

 

 

 

93        هیچیک از دو تئوری، قاعده تخیل (1) را قبول نمی کنند زیرا که تخیلات را به امر دیگری تقلیل می بخشند و با آنها صرفا به عنوان اظهاراتی رمزی(semiotic) برخورد می کنند.(پاورقی شماره 44 کتاب) در دنیای واقعی تخیلات معنایی بسیار بیشتر از آن دارند زیرا که در عین حال نشانه مکانیسم دیگر - برونگرایی سرکوب شده در درونگرا و درونگرایی سرکوب شده در برونگرا- نیز هستند. اما عملکرد(2) سرکوب شده ناخودآگاه است و در نتیجه رشد نایافته(3) نارس و قدیمی (4) می باشد. در این وضعیت، با سطح بالاتری از عملکرد آگاه نمی تواند یکی شود. طبیعت غیرقابل قبول تخیل عمدتا از این خاصیت ناشناخته ناشی می شود: عملکرد ناخودآگاه. تخیل(6)برای هر کسی که اصل راهنمایش(5) تطابق با واقعیت خارجی است، به این دلایل امری نکوهیده و بی فایده است. و با این حال می دانیم که هر ایده خوبی و هر کار خلاقانه ای زاییده تخیل است و منابعشان در آنچه کسی ممکن است راضی باشد که تخیل کودکانه(7) بخواند، وجود دارد. نه فقط شخص هنرمند بلکه هر انسان خلاقی بیشتر از هر چیز در زندگی خود به تخیل مدیون است. قانون پویای(8) تخیل عبارتست از "بازی" که یکی از ویژگیهای کودکان نیز هست و در تناقض با کار جدی رخ می نماید. اما بدون این بازی با تخیل هیچ کار خلاقانه ای هنوز خلق نشده است. بدهی ما به تخیل غیرقابل محاسبه است. به این دلیل، ساده اندیشانه خواهد بود اگر تخیل را با توجه به ذات پرمخاطره و قبول ناشدنی اش، امری کم ارزش بدانیم. نبایستی فراموش شود که تنها در تخیل است که بالاترین ارزش انسان امکان وجود دارد. عمدا می گویم "امکان دارد" زیرا از سوی دیگرتخیلات نیز بی ارزش هستند از آنجائیکه در شکل خام خود، دارای هیچ گونه ارزش دست یافتنی نیستند. به منظور خارج نمودن گنجینه های موجود در آنها، بایستی  یک مرحله دیگر رشد داده شوند. اما این رشد توسط تحلیلی ساده از ماده تخیل به دست نمی آید؛ به ترکیبی نیز نیاز دارد که توسط روشی سازنده انجام شده است.(پاورقی 45 کتاب)

1.principle of imagination

2.function

3.undeveloped

4.archaic

5.guiding principle

6.imagination

7.infantile fantasy

8.dynamic principle 

ترجمه پاورقی شماره 44: من عمدا واژه "semiotic"، و نه "symbolic" به کار بردم. آنچه را که فروید symbol می داند، چیزی ورای نشانه(sign) در نزد فرایندهای غریزی ابتدایی نیست. اما یک symbol بهترین بیان ممکن از امری است که بجز با مشابهتی کمابیش یکسان، قابل شرح نیست.

94        سوال حل نشده ای باقی می ماند که آیا ممکن است تقابل میان این دو دیدگاه از جهت عقلانی با رضایت حل شود؟ با وجود اینکه از یک جهت(1) تلاش آبه لارد بایستی با اهمیت شمرده شود، اما در عمل هیچ اثر شایان ذکری از آن نتیجه نشده است زیرا که او قادر به برقراری هیچ اصل واسطه گرایانه روانشناختی میان کانسپتوالیسم( و یا همان "سرمونیسم" (2) که عبارتست از نسخه ای تجدیدنظر شده و کلا یکجانبه و عقلگرا) و میان مفهوم لوگوس(3) نبوده است. لوگوس، که یک واسطه بود، مسلما این مزیت را بر سرمو دارا بود که در شکل انسانی خود، به اشتیاقات غیرعقلایی انسان عدالت ورزید.

1.sense

2.sermonism

3.Logos

95        اما من نمی توانم خود را از این عقیده خلاص نمایم که ذهن مستعد آبه لارد، که بله و خیر (1) بزرگ زندگی را کاملا درک نموده است، از کانسپتوالیسم تناقض آمیز خود خرسند مانده باشد و تلاش خلاق دیگری را ترک کرده باشد، اگر نیروی اجبارگر اشتیاق، او را در طی سرنوشت غم انگیزش رها نکرده باشد. در تأیید این امر تنها نیازمندیم که کانسپتوالیسم را با آنچه فلاسفه بزرگ چین، لائوتسه و چوانگزه(2)، و یا شیلر(3) شاعر درباره عینا همین مسأله بیان کرده اند مقایسه نماییم.

1.Yea and Nay

2.Lao-tzu and Chuang-tzu

3.Schiller

5. جدل میان لوتر و زوینگلی پیرامون مراسم عشای ربانی

در میان امور اخیر مورد تنازع که ذهن انسان را به جوشش واداشته است، یعنی پروتستانیزم و جنبش اصلاح دینی بایستی بیشترین توجه ما را به خود جلب کند. این پدیده به تنهایی از چنان پیچیدگی ای برخوردار است که به منظور آنکه به سوژه ای برای بررسی تحلیلی مبدل شود، در ابتدا باید به قطعات زیادی از فرایندهای روانشناختی تقسیم شود. اما این امر خارج از توان من است. بنابراین بایستی به این امر رضایت می دهم که جزئی از آن جدال بزرگ را که عبارت از جدل میان لوتر و زوینگلی(1) پیرامون مراسم عشای ربانی است  را انتخاب کنم. عقیده دینی تبدیل نان و شراب به گوشت و خون(2) که سابقا ذکر شد، توسط شورای کلیسایی لتران(3) در سال 1215 تصویب شده بود و از آن پس، جزئی از عقیده دینی قرار گرفت که رشد و نمای لوتر در آن سنت صورت گرفت. با وجود اینکه یک مراسم و اجرائات خاص آن اهمیت رستگاری بخش آبجکتیوی دارند عقیده ای کاملا غیر ایونجلیک است(4) اما از آنجائیکه حرکت ایونجلیک دقیقا بر ضد ارزشهای نهادهای کاتولیک سو گرفته بود، با این حال لوتر از اینکه خود را از اثر لذتبخش و موثر فوری در تبدیل نان و شراب آزاد نماید، ناتوان بود.

1.Luther and Zwingli

2.dogma of transubstantiation

3.Lateran Council 

unevangelical.۴