ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات 403 و 404

خلاصه تیپهای غیرتفکری درونگرا

664   دو تیپی که هم اکنون شرح داده شد تقریبا از بیرون غیرقابل دستیابی هستند. به سبب درونگرا بودن و نتیجتا دارا بودن ظرفیت یا تمایل کمی برای ابراز، صرفا فهمی ضعیف در این زمینه ارائه می کنند. همان گونه که فعالیت اصلی آنها به درون رو می کند، هیچ چیزی بجز توداری، مخفی کاری، فقدان همدلی، بلاتکلیفی و خجالتی که آشکارا بی پایه است، در خارج مشهود نیست. هر وقت چیزی به سطح بیاید، عموما ظهوری غیرمستقیم از عملکردهای فرعی و نسبتا ناخودآگاه است. چنین ظهوراتی به طور طبیعی همه تبعیضهای کنونی را که بر خلاف این تیپ می باشد را بر می انگیزانند. از این رو عمدتا دست کم گرفته می شوند یا دست کم به شکلی غلط فهمیده می شوند. در آن حدی که خود را نشناسند – زیرا به میزان زیادی فاقد قضاوت می باشند – از درک این نکته ناتوانند که چرا به طور بسیار مستمری در فضای عمومی دست کم گرفته می شوند. نمی توانند ببینند که تلاشهایشان برای آینده در حقیقت دارای ویژگی فرعی باشد. بینش آنها در سیطره غنای رویدادهای ذهنی است. آنچه در درونشان رخ می دهد بسیار شیدا کننده است و دارای چنان افسون بی پایانی است که اصلا متوجه نمی شوند که آن مقدار ناچیزی را که قادر به برقراری ارتباط هستند به سختی ممکن است جزئی از آنچه را که خود تجربه کرده اند را شامل شود. چند جزء بودن و متناوب بودن ارتباطات آنها تقاضای بسیار بزرگی را درباره فهمیدن و اراده خوب کسانی که در اطرافشان هستند را اجرا می کند؛ نیز، ارتباطات آنها بدون گرمای فردی می باشد که به تنهایی حامل قدرت باور است. برعکس،  این تیپها غالبا دارای سبکی خشن و بیزاری جو می باشند هر چند کاملا نسبت به آن ناآگاهند و چنین قصدی ندارند. ما وقتی که شروع می کنیم که بفهمیم ترجمه آنچه در درون فهممیده می شود به زبان قابل فهم چقدر سخت می تواند باشد قضاوتی عادلانه تر را درباره این افراد ترتیب خواهیم داد و به آنها شکیبایی عظیمتری را نشان خواهیم داد. با این حال این شکیبایی نباید تا به آنجا پیش رود که آنها را کلا از احتیاج به ارتباط معاف کند. حاصل این امر فقط وارد شدن بیشترین آسیب به آنها خواهد بود. تقدیربه خودی خود، شاید حتی بیش از آنچه برای دیگر انسانها ایجاد می کند، برای آنها مشکلات خارجی پایمال کننده ای را ایجاد می کند که تأثیری بسیار هشیار کننده بر کسانی دارد که از رویای درونی خود مست شده اند. غالبا تنها احتیاجی شخصی شدیدی وجود دارد که می تواند آنها را به اقراری انسانی وادارد.

 

665      از دیدگاهی برونگرا و استدلال محور، این تیپها در واقع بی فایده ترین تیپها برای انسانها می باشند. اما اگر از دیدگاهی بالاتر بنگریم، این تیپها شواهدی زنده هستند که این دنیای غنی و متنوع با زندگی سرریز و مست کننده اش، به طور خالص برونگرا نمی باشد بلکه در درون هم وجود دارد. این تیپها نمونه های یکجانبه پذیرفته شده ای از طبیعت هستند اما درسهای شیء ای برای کسی است که از کور شدن توسط مد عقلانی روز امتناع می کند. زندگی آنها بیش از کلماتشان حرف برای گفتن دارد. بر اثر زندگی آنها و نه لااقل بر اثر بزرگترین خطایشان – ناتوانی شان در ارتباط – می توانیم یکی از بزرگترین خطاهای تمدنمان را بفهمیم که عبارتست از اعتقاد خرافی به عبارات بیانی، یعنی اهمیت دادن بیش از حد به دستورالعملهایی که از طریق کلمات و روش ها داده می شود. یک کودک یقینا به خود اجازه می دهد که تحت تأثیر گفتار آمرانه والدینش قرار گیرد، اما آیا والدین حقیقتا فکر می کنند که آن کودک توسط این گفتار آموزش می بیند؟ آنچه در اصل آموزش دهنده به کودک است همان زندگی والدین است – آنچه را که والدین با کلمات و اشارات به این تعلیمات می افزایند، در بهترین حالت تنها می تواند کودک را گیج کند. معلم هم همین طور است. درباره روش هم ما خود دارای این اعتقاد هستیم که اگر صرفا روش خوب باشد، معلمی که آن را به کار می برد را تقدیس می کند. یک شخص فرومایه هیچگاه نمی تواند معلم خوبی باشد. اما می تواند فرومایگی ضررآفرین خود را در پشت روشی عالی یا با نحوه بیانی که به همان اندازه زیرکانه است مخفی کند که در اینصورت به شکلی مخفی شاگرد را مسموم می کند. به طور طبیعی شاگردان سال دار تر هیچ چیز را به اندازه آگاهی از روشهای کارا نمی پسندند زیرا بر اثر گذران سالها، مقهور این رویکرد غالبی شده اند که به روش تفوق جویانه معتقد است. آن معلم آموخته است که خالی الذهن ترین فرد، که به بهترین شکلی روش را طوطی گویی می کند، بهترین شاگرد است. کل محیط اطراف او عبارتست از نمایشی بصری که همه موفقیتها و شادیها از آن بیرون هستند و صرفا آن روش صحیح برای نیل به خواسته ها لازم است. یا اینکه آیا زندگی معلم پرتلاشش نمایانگر آن شادی تابیده شده از گنجینه بینش درونی اش می باشد؟ تیپهای غیرعقلانی درونگرا یقینا معلمهای انسانیت کاملتر نمی باشند؛ آنها فاقد دلیل و اخلاقیات دلیل هستند. اما زندگی آنها احتمال دیگر را می آموزد که عبارتست از زندگی فرومایه که به شکلی دردناک جای آن در تمدن ما خالی است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد