ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات 401 و 402

 

۶۶۰      به سبب آنکه ناهشیار چیزی نیست که صرفا مانند caput mortuum (اصطلاحی در کیمیا)روانی واقع باشد، بلکه به همراه ما وجود دارد و به طور مستمر تبدیلهایی را صورت می بخشد که به طور درونی به اجرای عمومی حوادث مرتبط می باشد، شهودی درونگرا، از طریق ادارکی که از این فرایندهای درونی دارد، می تواند زمینه ساز داده های خاصی باشد که ممکن است برای فهم آنچه در دنیا می گذرد بسیار ضروری باشد. حتی می تواند احتمالات تازه ای را در طرح کلی کمابیش واضح و نیز وقایعی را که در آینده حتما رخ می دهد را پیش بینی کند. آینده بینی پیشگویانه ای که دارد را با ارتباطی که به کهن الگوها دارد می توان فهمید، که بیانگر قوانینی است که درباره همه امور تجربه شدنی جاری می باشد.

تیپ شهودی درونگرا

۶۶۱       ماهیت عجیب شهود درونگرا، اگر غلبه یابد، تیپ عجیبی را در انسان به وجود می آورد: از یک سو رویا بین و بیننده راز آلود است و از سوی دیگر هنرمند و عجیب و غریب است. هنرمند می تواند به عنوان نماینده نرمال این تیپ محسوب شود که مایل است که خود را به شخصیت اداراکی شهود محدود سازد. طبعا شخص شهودی در ادراک توقف می کند؛ ادارک مشکل اصلی اوست و – در مورد یک هنرمند – شکل دادن ادارک خویش است. اما این کجی با ایده ای بینشی خشنود است که خود او هم به وسیله آن شکل داده می شود و تعیین می گردد. به طور طبیعی شدت دادن به شهود غالبا به کناره گیری فوق العاده فرد از واقعیت ملموس منجر می گردد؛ حتی ممکن است به معمایی کامل برای محیط اولیه خویش گردد. در صورتی که هنرمند باشد، امور عجیب و نامربوط را در هنر خویش آشکار می سازد، در حالی که در همه گونه ها می درخشد، یک دفعه بدیمن و پیش پاافتاده می باشد، زیبا و مضحک، قدسی و عجیب می باشد. اگر او هنرمند نباشد، غالبا نابغه ای است که درک نمی شود، انسانی است بزرگ که "غلط گرفته شده است"، نوعی احمق هوشیار است، چهره ای برای رمانهای "روانشناختی" است.

662      به رغم آنکه تیپ شهودی تمایل اندکی دارد که در ادارک، از دید اخلاقی وارد شود، از آن رو که تحکیم عملکردهای تعیین کننده برای این امر لازم است، صرفا کافی است اندکی جانبداری در قضاوت صورت گیرد تا ادراک شهودی را از حالت کاملا هنری به حوزه اخلاقی مبدل سازد. در نتیجه تعداد زیادی از این تیپ تولید می شود که اساسا مغایر با تیپ هنری است، به رغم آنکه این امر خصوصیت شهودی درونگراست. مسأله اخلاقی وقتی رخ می دهد که شخص شهودی می کوشد که خود را با رویای خود مرتبط سازد، در حالی که دیگر از ادراک صرف و ترکیب هنری و ارزش گذاری آن خشنود نیست، در حالی که با این سوالات مواجه می شود: معنی آن برای من و جهان چیست؟ از این بینش چه کار یا وظیفه ای برای من یا برای جهان ایجاد می شود؟ شخصی بسیار شهودی که قضاوتش را سرکوب می کند، یا که قضاوتش تحت نفوذ توانمندیهای ادراکی خود است، هیچگاه به راستی با این مسأله مواجه نمی شود زیرا تنها مسأله ای که دارد آن است که طریقه ادارک را بداند. مسأله اخلاقی برای او نامفهوم یا حتی بی معناست و به هر اندازه که بتواند افکارش را از درگیر ماندن در این رویای گیج کننده باز می دارد. این امر با تیپ شهودی که از حیث اخلاقی جهت دارد تفاوت دارد. بر معنای رویای خود تأمل می کند و عنایت کمی به رشد توانمندیهای هنری خود در مقابل تأثیرات اخلاقی که از اهمیت ذاتی آن بر می خیزد دارد. قضاوتی که دارد به او اجازه می دهد که تشخیص دهد، هر چند اغلب فقط درکی ابهام انگیز دارد، که او، به عنوان یک انسان و یک موجود انسانی کامل، تا حدی در رویای خود درگیر است که تنها آبجکتی برای ادارک نیست بلکه می خواهد در زندگی سابجکت نقش داشته باشد. او به واسطه این فهم احساس می کند که مجبور شده است که رویایش را تبدیل به زندگی واقعی خود کند.اما از آن رو که تمایل دارد که با بهترین غلبه بر رویای خویش اتکا کند، کوششهایی که دارد، یکطرفه می گردند؛ خود و زندگی خود را نمادین می کند – درست است که با معنای درونی و جاودانی رویدادها هماهنگ شده است، اما با واقعیت امروزه هماهنگ نشده است. درنتیجه خود را از هر تأثیری بر روی آن محروم می دارد زیرا او درک ناشده باقی می ماند. زبانش، آنی نیست که هم اکنون با آن کسی صحبت کند – یعنی بسیار ذهنی شده است. جدلهای او فاقد قدرت استدلال قانع کننده است. تنها می تواند ادعا کند یا توجه مردم را به خود جلب کند. آنچه دارد عبارتست از "صدای کسی که در بیشه زار می گرید"

663      آنچه را که شهودی درونگرا بیش از هر چیز سرکوب می کند عبارتست از حس نمودن آبجکت و این امر کل ناخودآگاه او را رنگ می دهد. منجر به عملکرد حسی برونگرای جبرانگری می شود که ماهیتی کهن دارد. شخصیت ناهشیار را به بهترین وجهی می توان به عنوان یک تیپ حسی برونگرا تعریف کرد که دارای ترتیبی نسبتا پایین و ابتدایی می باشد. فعالیت غریزی و زیاده روی ابزارهای تشخیص این حس می باشند، در حالی که به وابستگی فوق العاده به تأثیرات حسی ترکیب شده است. این امر جبرانگر جو تصفیه شده رویکرد هشیارانه شهودی است در حالی که به آن وزنی خاص می دهد تا آنکه مانع "تصعید" کامل شود. اما اگر از طریق اغراق تحت فشار رویکرد هشیار، بایستی تبعیتی کامل از ادراکات درونی صورت گیرد، ناهشیار جای خود را به تقابل می دهد، در حالی که به حس هایی اجباری می انجامد که وابستگی شدید آن به آبجکت مستقیما با رویکرد هشیار در تعارض است. این نوع نورزو، نوروزی جبری با نشانگان های هیپوکندریایی و حساسیت فوق العاده زیاد  اندامهای حسی و روابط جبری با اشخاص یا آبجکتهای خاص است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد