تیپهای حسی
647 حس که به ذات خویش وابسته به عینیت و محرکهای عینی است، در رویکرد درونگرا تغییرات قابل توجهی اعمال می کند. عاملی ذهنی نیز دارد، زیرا در کنار آبجکت حس شده ذهنیتی حسی نیز وجود دارد که خوی ذهنی اش را به محرکهای عینی می افزاید. در رویکرد درونگرا، حس عمدتا بر پایه جزء ذهنی ادارک بنا شده است. منظورم به بهترین وجهی توسط آثار هنری که آبجکتهای خارجی را تولید می کند، نمایش داده شده است. مثلا اگر چندین نقاش قرار باشد که چشم اندازی یکسان را نقاشی کنند، در حالی که هر یک می کوشد آن را صادقانه نقاشی کند، هر نقاشی از بقیه نقاشی ها متفاوت خواهد بود، نه صرفا به دلیل تفاوتهایی که در توانایی دارد بلکه عمدتا به دلیل روشهای متفاوت دیدن؛ در واقع در برخی نقاشی ها تفاوت روانی آشکاری در حالت و به طریقه به کار گیری رنگ و قالب رخ خواهد داد. این کیفیت ها تأثیر عامل ذهنی را فاش می سازد. عامل ذهنی در حس بسیار مانند بقیه توابعی است که بحث کرده ایم. خصلتی ناهشیار است که ادراک حسی را در منبع آن دگرگون می کند، که در نتیجه، آن را از شخصیت تأثیری دقیقا عینی محروم می سازد. در اینجا حس در درجه اول به ذهن مرتبط است و در تنها در درجه دوم به آبجکت مرتبط است. عامل ذهنی با قدرت فوق العاده می تواند در هنر با وضوح بسیار بیشتری نشان داده شود. گاهی تفوقی که دارد به سرکوبی کاملی نسبت به تأثیر آبجکت منجر می شود و هنوز حس، حس باقی می ماند به رغم آنکه ادراکی از عامل ذهنی شده است و آبجکت به سطح محرکی صرف تنزل یافته است. نتیجتا حس درونگرا سو می گیرد. یقینا ادراک حسی صحیح وجود دارد اما همواره چنین می نماید که گویا عینیت به خودی خود به درون ذهنیت راه نیافته است بلکه گویا ذهنیت آن را به گونه ای متفاوت می دیده است یا چیزهای که می دید با مشاهدات مردم بسیار مختلف بود. در حقیقت، او همان چیزهایی را ادارک می کند که هر کس دیگری می کند، با این تفاوت که او در حین مواجهه با تأثیر بسیار عینی توقف نمی کند بلکه خود را با ادراکی ذهنی مشغول می دارد که توسط محرکهای عینی تحریک گشته اند.
648 ادراک ذهنی آشکارا با ادارک عینی متفاوت است. آنچه ادارک می شود یا اصلا در آبجکت یافت نمی شود یا آنکه آبجکت ممکن است حداکثر به آن اشاره کرده باشد. به این دلیل، به رغم آنکه آن ادراک می تواند مشابه با ادارک بقیه مردم باشد، مستقیما از رفتار عینی اشیا اخذ نشده است. تأثیرش به گونه محصول هشیاری صرف نیست – آنقدر اصیل است که به آن کار نمی آید. اما تأثیر روانی معینی می گذارد زیرا عناصر روانی بلندتر را می توان در آن مشاهده نمود. اما این ترتیب با محتویات هشیار همزمان روی نمی دهد. مجبور است که با پیش فرضها و تمایلات ناهشیار جمعی، با صورتهای اسطوره ای، با احتمالات اولیه ایده ها همراه شود. ادارک ذهنی از طریق معنایی که به آن می پیوندد مشخص می گردد. معنایش بیشتر از صرف صورت عین بودن است اما طبیعتا فقط برای کسانی اینچنین است که عامل ذهنی برای آنها معنایی داشته باشد. برای افراد دیگر تأثیر ذهنی بازتولید شده به نظر می رسد که دچار این نقیصه است که به حد کافی مانند آبجکت نمی باشد و در نتیجه به نظر می رسد از هدف خود باز مانده باشد.
649 حس درونگرا زمینه جهان مادی را در می یابد نه سطح آن را. امر تعیین کننده واقعیت آبجکت نیست بلکه واقعیت عامل ذهنی تصاویر اولیه ای است که با وجود تمامیتشان، دنیای آینه ای روانی ایجاد می کند. این امر آینه ای است با قوه عجیب بازتاب محتویات موجود هشیار، نه در قالب شناخته شده و مرسومشان، بلکه به عبارتی [عبارتی آلمانی :] دیدگاه ابدیت، تاحدودی آن گونه که هشیاری یک میلیون ساله ای که ممکن است آن ها را ببیند. چنین هشیاری شاید در عین حال آغاز و انجام اشیاء را با وجود آنی آنها در زمان حال ببیند و بعلاوه ممکن است وضعیت که قبل از آمدن داشته اند و در نتیجه بعد از رفتن خواهند داشت را ببیند. این امر البته آرایه ای ادبی است اما آرایه ای که من برای نشان دادن ویژگی خاص حس درونگرا به آن نیاز داشتم. می توانیم بگوییم که حس درونگرا صورتی را انتقال می دهد که به حد زیادی آبجکت را تولید نمی کند چرا که زنگار تجربه ذهنی کهنسالی و سوسوی وقایعی است که هنوز ایجاد نشده اند. این تأثیر حسی صرف عمیق می شود یعنی به گذشته و آینده می رسد در حالی که حس برونگرا شدیدا به وجود لحظه ای اشیایی که در معرض نور روز هستند علاقمند می شود.