532 در نگاه به این توانایی بی چون و چرای psyche انسانی برای dissimilation، انتقال ارتباطات سطحی(casual) آبجکتیو به سابجکت را به راحتی می توان درک نمود. سپس psyche دستخوش تأثیر اعتبار انحصاری اصل سطحی است. به منظور مبارزه با قدرت غلبه کننده این تأثیر به کل زرادخانه تئوری دانش است. این امر در ادامه بر اثر این واقعیت که خود طبیعت attitude تجربه محور شخص را از اعتقاد به آزادی درونی باز می دارد، زیرا هیچ دلیل یا احتمال وجود دلیلی در اینجا نمی رود. در جهت مقابل، احساس آزادی مبهم و نامعین در مقابل توده مقاومت ناپذیر براهین منطقی به چه کار می آید؟ در نتیجه جبرگرایی شخص تجربه محور، پیامدی قطعی است به شرط آنکه تفکرش را که تا بدان حد حمل نماید و همانگونه که اغلب چنین می شود، ترجیح ندهد که در دو بخش زندگی کند – یکی مربوط به علم و دیگری مربوط به دینی که از والدین یا از محیطش اخذ نموده است.
533 همانطوری که دیده ایم ایده آلیسم ضرورتا به فعالسازی ناخودآگاهی از ایده منجر می شود. این فعالسازی ممکن است ناشی از نفرتی باشد که برای همدلی ای که برای آینده در زندگی به دست می آید و یا ممکن است به گونه attitude ای پیشینی که توسط طبیعت ایجاد و حمایت شده است، در زمان حیات حاضر باشد(در تجربیاتم به بسیاری از این موارد برخورده ام) در حالت اخیر ایده از ابتدا فعال می گردد با آنکه به دلیل آنکه فاقد محتوا و مسئولیت پذیری می باشد در خودآگاهی ظاهر نمی گردد. با اینحال به حکم آنکه عنصر غالبی درونی نامرئی ای می باشد، بر همه وقایع خارجی مسلط می گردد و نوعی خودگردانی و آزادی خویش را به سابجکت منتقل می کند که در اثر ادغام درونی اش با ایده، به نسبت آبجکت مستقل و آزاد به نظر می رسد. هنگامی که ایده، فاکتور جهت دهنده اصلی باشد، با سابجکت ترکیب می شود به همان کمالی که سابجکت در صدد جذب ایده توسط شکل دادن امور به تجربه می باشد. از اینرو به عنوان نمونه در خصوص این attitude به آبجکت، سابجکت از خود او از میان رفته اما این کار این بار به شکلی معکوس و به نفع ایده صورت گرفته است.
534 image موروثی اولیه کل زمان را پشت سر می گذارد و تغییر می یابد، در حالی که بر کل تجربیات فردی را تقدم یافته و جانشین می گردد. در نتیجه باید دارای قدرتی فراوان باشد. هنگامی که فعال می گردد، احساس قدرت متمایزی را از طریق جذب او به خود از طریق یگانگی درونی ناخودآگاه به سابجکت منتقل می کند. این امر به احساس استقلال یا آزادی و زندگی دائمی او می انجامد( مقایسه کنید با شرط سه گانه کانت: خدا، آزادی و بی اخلاقی) هنگامی که سابجکت در درون او نوسان ایده را بر واقعیت وقایع احساس می کند، ایده آزادی به شکل طبیعی خود را بر او تحمیل می کند. اگر ایده آلیسم او مرکب نباشد، حتما به اختیار معتقد می گردد.
535 تقابلی که در اینجا بررسی گردید، مشخصه ویژه تیپهای ماست. برونگرا با اشتیاقش برای آبجکت، همدلی و یگانگی اش با آبجکت، وابستگی داوطلبانه اش به آبجکت مشخص می گردد. او به همان میزان از آبجکت متأثر است که در جهت ترکیب با آن می کوشد. درونگرا با خود ابرازی اش در مقابل آبجکت مشخص می گردد. وی علیه هر وابستگی به آبجکت مبارزه می کند، همه تأثیراتش را عقب می راند و حتی از آن می ترسد. هرقدر که او بیتشر به ایده وابسته باشد، مقابل واقعیت خارجی بیشتر محافظت می گردد و این امر به او احساس آزادی درونی می دهد – اما او قوای روانی پرقدرت و بسیار قابل توجهی را در این راه خرج می کند.
ز- مونیسم در مقابل پلورالیسم
536 از آنچه ما تا بحال گفته ایم معلوم می شود که attitudehd ای که با ایده جهت یافته است باید به مونیسم بینجامد. این ایده همواره دارای ویژگی طبقاتی می باشد، حال چه از پروسه abstraction ناشی شده باشد و یا به صورت پیشینی در قالبی ناخودآگاه وجود داشته باشد. در حالت اول، اوج بناست، گویا که نقطه علاج ناپذیری که هرچیزی که تحت آن قرار دارد را خلاصه می کند؛ در حالت دوم این قانون گزار ناخودآگاه است که احتمالات و الزامات منطقی تفکر را تنظیم می نماید. در هر دو حالت، ایده بسیار موثر است. با آنکه کثرت ایده ها می تواند وجود داشته باشد، همواره در هر دوره یکی از آنها می تواند بر ایده های دیگر تفوق یابد و عناصر psychic دیگر را به الگویی سلطنتی گرد می آورد. به همین صورت واضح است که attitude آبجکت محور همواره به تکثر اصول گرایش دارد، زیرا کثرت کیفیتهای آبجکتیو موجب کثرت مفاهیم می شود که بدون آن طبیعت آبجکت را نمی توان به شکل درستی تفسیر نمود. گرایش مونیستی ویژگی درونگرایی است و گرایش کثرت گرا ویژگی برونگرایی.