اما این ملامت چیزی بجز پروژکشن حالات روانی برونگرا نمی باشد زیرا که تیپ تفکری فعال برای فرایندهای تفکری اش انرژی ای را به خود جلب می کند که از هیچ یک از انتخاب خودسرانه و نه از تجربه نیست بلکه از قالب کارآمد درونی است که attitude درونگراییش فعال گردیده است. او متوجه این منبع نمی باشد زیرا که به دلیل فقدان محتوای پیشینی او می تواند ایده را تنها پس از آنکه بدان شکل داده باشد تشخیص دهد که به معنای آن است که قالبی که تفکرش را بر شواهد تجربه تحمیل می کند و تنها می تواند از طریق انباشتگی و مقایسه تجربیات به ایده برسد. این دو تیپ با هم تقابلی قابل توجه دارند: یکی از آنها ماده را خارج از idea ناخودآگاه خودش شکل می دهد و اثر آن به تجربه منتهی می شود؛ تیپ دیگر اجازه می دهد که توسط ماده ای که شامل پروژکشن ناخودآگاه است و در نتیجه به یک idea می رسد. امری ذاتا آزار دهنده درباره تعارض attitude وجود دارد و در نهایت این امر موجب داغترین و بیهوده ترین مباحثات علمی می گردد.
522 امیدوارم که مباحثی که تابحال گفته شد بتواند به خوبی نشانگر این دیدگاه من باشد که rationalism یعنی تعالی خرد به حد یک قاعده بیشتر به تجربه گرایی می خورد تا "ایده آلیسم". اما تضاد این امر "ماتریالیسم" خواهد بود و ما بعید است که بتوانیم بگوییم که متضاد ماتریالیست، ایده آلیست ideologist باشد. تاریخ فلسفه نشان می دهد که ماتریالیست هم می تواند به همان صورت اغلبی در تفکرش ideaological باشد یعنی وقتی که او به شکل تجربه گرایانه تفکر نمی کند اما با ایده عمومی ماده شروع می کند.