457 انسان بایستی این عبارات را با توجه بخواند. صرفا همین دینامیس "ابتدای راه های خدا"ست که در آن خدا که یهوه است در عهد جدید از این قالب خلاص می شود و از اینکه طبیعت-خدا باشد باز می ماند. از لحاظ روانشناختی این بدان معناست که بخش حیوانی لیبیدو که در ناخودآگاه ذخیره شده است به شکلی دائمی تحت کنترل قرار می گیرد؛ یک نیمه از خدا سرکوب می گردد یا به حساب شخص گذارده می شود، و نهایتا به قلمرو شرور سپرده می شود. از اینرو وقتی که دینامیس ناخودآگاه شروع به سرریز شدن می کند و "راه های خدا" آغاز می گردد، خدا به شک بهیموت ظاهر می شود(پ205) حتی می توان گفت که خدا خود را به شکل شیطان ظاهر می کند. این ارزیابی های اخلاقی، خطاهای دید هستند، هرچند: نیروی زندگی ورای قضاوت اخلاقی است. میستر اکهارت می گوید:
پس اگر بگویم که خدا خوب است، حرف درستی نیست: "من" خوب هستم، خدا خوب نیست. ادامه می دهم: من از خدا بهترم! زیرا تنها چیزی که خوب باشد، می تواند بهتر شود و تنها آنچه بهتر است می تواند بهترین شود. خدا خوب نیست، بنابراین نمی تواند بهتر شود. این سه چیز: خوب، خوبتر و بهترین به شکلی نامعلوم از خدایی که فوق همه است دور هستند.(پ206)
458 تأثیر فوری نماد رهایی بخش، اتحاد متضادهاست: قلمرو ایده آل اپیمتئوس با سلطنت بهیموت یکی می شود. به عبارت دیگر، آگاهی اخلاقی وارد اتحادی خطرناک با محتویات ناخودآگاه و لیبیدوی متصل به آنها می شود. "کودکان الهی"، بالاترین ارزشهای انسانیت که بدون آن انسان حیوان خواهد بود، در اینحال به محافظت اپیمتئوس سپرده می شوند. اما یگانگی با متضاد ناخودآگاه او، با خود خطر نابودی و غرق شدگی را به همراه می آورد- ارزشهای ناخودآگاه در معرض آنند که توسط دینامیس ناخودآگاه فراگرفته شوند. اگر آن جواهر که نماد اخلاقیات و زیبایی طبیعی است، در ارزش صورت خود بجای آنکه صرفا در جهت برانگیختن همه کثافت موجود در زمینه فرهنگ "اخلاقی: ما، فرزندان الهی علیرغم همراهی با بهمیوت به خطر نمی افتند، زیرا که اپیمتئوس همواره قادر خواهد بود که میان امر ارزشمند و بی ارزش تمییز قائل شود. اما از آن رو که نمادی که یکجانبگی،عقلانیت، اندیشه تابدارش غیرقابل قبول می نماید هر نوع استاندارد ارزش عقیم می ماند. اما هنگامی که اتحاد متضادها در سطحی بالاتر رخ می دهد، خطر غرقه شدن و تخریب لزوما در پی می آید زیرا به طور ویژه رویکردهای متخاصم تحت پوشش "ایده های صحیح" قاچاق می شوند. حتی امر شر و زیان آور می تواند مستدل شود و زیباشناختانه به نظر آید. بنابراین ارزشهای آگاه تبدیل می شوند برای صرفا امور ذاتی و خرفتی – یکی پس از دیگری، کودکان الهی به بهیموت تحویل می شود. آنان توسط رویکردهای وحشی٬ بربری که سابقا ناخودآگاه بودند، بلعیده می شود، از اینرو بهیموت و لویتان نهنگی نامرئی را به عنوان نمادی برای قدرتشان ایجاد می کنند، در حالیکه نماد متناظر قلمرو اپیمتئوس پرنده است. نهنگ، یک ساکن عمیق، نمادی معروف از ناخودآگاه بلعنده است(پ207)؛پرنده، که ساکن قلمرو روشن آسمان است، نمادی از تفکر آگاه است(پ208)، که از سنخ ایده آل (بالدار) و شبح مقدس است(قمری)