455 عنصر رهایی نشده به یکباره نور جدید را به خود توجه می دهد، انرژی نماد جدید را. این راهی دیگر برای بیان آن چیزی است که سابقا(پاراگرافهای 449 به بعد) درباره تأثیری که نماد بر روان به شکل کلی می گذارد بیان گردید. همه محتویات سرکوب شده و تصدیق نشده را بر می انگیزد، درست در وقتی که "محافظان بازار" را در اسپیتلر بر می افروزد؛ و همان تأثیر را هیفیل-هوفال دارد که به دلیلی مقاومت ناخودآگاهش در برابر دین خود، بی درنگ بر بی دین بودن و نفسانی بودن نماد جدید تأکید می ورزد. افکتی که در رد نمودن جواهر نمایانده شد معادل است با میزان لیبیدوی سرکوب شده. با تنزل اخلاقی هدیه خالص آسمان و تبدیل آن به تخیلات شهوانی کشیشان و پلیسان، قتل آیینی تکمیل می شود. با اینحال ظاهر نماد کاملا بی ارزش نمی باشد. با وجود آنکه در شکل خالص خویش مقبول نگردیده است، توسط نیروهای کهن و تمایز نیافته ناخودآگاه با ولع خورده می شود( که توسط بهیموت نمادینه می شود) که با مواظبت توسط سیستم اخلاقی و ایده های زیبایی حمایت می شود. از اینرو جبران [فراوانی بیش از حد چیزی منجر به معکوسش می شود] آغاز می گردد، که تبدیل امر سابقا ارزشمند به امری بی ارزش و امر سابقا خوب به امری بد.
456 سلطنت خوبی، که توسط اپمتئوس اداره می شود، به مدت زیادی در تخاصم با سلطنت بهیموت بوده است(پ202) بهیموت و لویثان، دو هیولای معروف یهوه از کتاب ایوب هستند که قدرت فراوان را نمادینه می کنند. از آن رو که نمادهای حیوان ناپخته هستند، نماینده نیروهای روانشناختی مشابهی در طبیعت انسانی هستند.(پ203) یهوه خطابه می کند: (ایوب 40:10به بعد، DV):
نگاهی به بهیموت بینداز! من او را آفریده ام، همانطور که تو را آفریده ام. او مثل گاو علف می خورد.
قدرت او در کمرهایش است و نیرویش در ناف شکمش.
مانند سروی دمش را راست می کند: رگ و پی رانش بیضه هایش محکم به هم بسته شده است.(پ204)
استخوانهایش مانند تکه های مفرغ است و دنده هایش چون میله های آهن است.
او آغاز راه های خدا...