ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحه ۲۶۷

 

 

451       آگاهی، به روشنی این نماد جدید را به شدت ناخوشایند یافت. در نتیجه پادشاه به روستاییان پیشنهاد کرد که جواهر را نزد کاهنان ببرند. اما به ندرت هیفیل هوفال(کاهن اعظم) نگاهی اجمالی به تمثیل انداخت نسبت به آنکه از روی نفرت بر خود لرزید، و با عبور دادن دستانش از پیشانی گویا که می خواهد ضربه ای را دفع کند، فریاد زد: "این مسخره بازی ها را در نیاورید! زیرا در تقابل با خداست و قلبش نفسانی است و اهانت از چشمان او تشعشع می کند."(پ197)

 

452          روستاییان سپس جواهر را به دانشکده آوردند، اما استادان مشاهده کردند که فاقد "احساس و روح بود و به علاوه آن، تمایل به جدیت داشت و مهمتر از همه آنکه تفکر هدایتگری نداشت." (پ198) در انتها، زرگر جواهر را بدلی و از جنس ماده ای معمولی یافت. در بازار، که روستاییان برای خلاصی از آن تلاش می کردند، نیروهای پلیس بر آن تمثیل هجوم آوردند و فریاد زدند: " آیا قلبی در بدن شما نیست و آیا آگاهی ای در روح شما نیست؟ چگونه جرأت می کنید در مقابل چشمان همه این برهنگی خشن، بی شرمانه و شهواتران ظاهر شوید؟ ... و هم اکنون، فورا گم شوید! و وای بر شما اگر نمایش آن، کودکان بی گناه و زنان پاک ما را آلوده باشد! (پ199)

 

453         نماد توسط شاعر عجیب و غریب، غیر اخلاقی، غیرقانونی و تخطی گر از احساسات اخلاقی و ایده های روحانی و الهی ما دانسته می شود؛ امور جسمانی را تقاضا می کند، شهوتران است و توسط تحریک تخیلات جنسی مسئول به خطر انداختن اخلاقیات عمومی است. این صفات امری را تعریف می کنند که به طرز خشونت باری علیه ارزشهای اخلاقی و قضاوت زیبایی شناختی ماست زیرا فاقد ارزشهای احساسی والاتر است و غیاب یک "تفکر هدایتگر" نشانگر غیرعقلایی بودن محتوای ذهنی آن است. دادن حکم "مخالف خدا" به خوبی مانند "ضد مسیح" بوده است. زیرا این بخش نه در غرب باستان و نه در شرق باستان تنظیم نشده بود. نماد به دلیل ویژگی هایی که دارد، نماینده عملکردهای فرومایه برای محتویات روانی است که تصدیق نشده اند. با وجود آنکه در هیچ جا گفته نشده، روشن است که "تمثیل" از سنخ بدن انسان عریان است – "شکلی زنده". آزادی کامل را به بودن به گونه ای که یک چیز هست، تعبیر می کند و نیز به وظیفه برای اینکه یک نفر آنچه هست. نمادی از انسان است آنگونه که ممکن است باشد، کمال زیبایی اخلاقی و زیباشناختی باشد که توسط طبیعت طرح ریزی شده است نه  توسط ایده آل مصنوعی. زیرا که نگاه داشتن چنین تصویری در مقابل چشمان انسان امروزی، هیچ اثر دیگری، بجز رها کردن هرچیزی در او که گرفتار و بی حیات است، ندارد. اگر تنها نیمی از او متمدن باشد و نیمه دیگر بربری باشد، همه بربریت او برانگیخته خواهد شد، زیرا که تنفر انسان همواره بر امری که او را از کیفتیهای بدش آگاه می سازد قرار می گیرد. از اینرو سرنوشت جواهر در همان وقتی که در دنیا ظاهر شد تعیین گشت. چوپان بچه سال لال که یکبار آن را در حالیکه توسط روستاییان خشمگین نسبتا تا حد مرگ چماق خورده بود، که در آخر جواهر را به خیابان "پرتاب کرد". بدینگونه نماد رهایی بخش مسیر کوتاه اما عادی اش را طی می کند. امری که با هیجان معادل است، غیرقابل اشتباه است و صحت طبیعت ناجی جواهر در ادامه توسط این حقیقت که تنها یکبار در هر هزار سال ظاهر می شود، نشان داده می شود. ظهور یک ناجی، سوشیانت، یا یک بودا پدیده ای نادر است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد