399 در نتیجه مسیحیت رسمی عناصری گنوستیک را جذب نمود که خود را در قالب پرستش زن نشان دادند و در پرستش مریم جایی شدید برایشان ایجاد نمود. به عنوان مثالی از این فرایند جذب(1)، Litany of Loreto را ا زمیان گنجینه موارد مشابهی از آن انتخاب نموده ام. جذب این عناصر به نماد مسیحی باعث آسیب به جوانه فرهنگ فراروانی انسان شد؛ زیرا که روح انسان سابقا در تمثیل بانوی منتخب پژواک یافته بود در حالی که قالب فردی اظهار خویش را از طریق این جذب از دست داده بود. در نتیجه هر گونه امکان تمایز فردی روح در زمانی که در عبادت جمعی سرکوب شد، از میان رفت.
1. assimilation
ادامه پاراگراف- اول صفحه236
چنین فقدانهایی عموما دارای عواقب ناخوشایندی است و در این مورد به زودی خود را نشان دادند. بر اثر آنکه رابطه فراروانی با زن در عبادت جمعی مریم[علیها سلام] اظهار گشته بود، تمثیل زن این امر مهم که انسانها دارای حقی طبیعی هستند، را از دست داد. این امر اظهار طبیعی خود را صرفا از طریق انتخاب فردی می توانست بیابد و هنگامی که قالب فردی بیان جایگزین قالبی جمعی گردید به حیطه ناخودآگاه فرو رفت. در حیطه ناخودآگاه، تمثیل زن از هزینه انرژی ای برخوردار شد که گونه های غالب کهن و مربوط به کودکی را فعال نمود. و از آن رو که همه محتویات ناخودآگاه ، زمانی که توسط لیبیدوی تفکیک شده، به آبجکتهای خارجی پروژکت شده اند، کاهش ارزش زن واقعی با خصایص دمونیک جبران گشتند. او دیگر به صورت آبجکتی عشقی ظاهر نمی شود بلکه به صورت آزارگر یا جادوگر ظاهر می شود. نتیجه افزایش مریم پرستی، تعقیب جادوگران بود، لکه ننگ پاک نشدنی در بخش متأخر قرون وسطی.
400 اما حاصل آن رویداد تنها این امر نبود. جدانمودن و سرکوب کردن یک گرایش پیش رونده ارزشمند باعث فعال شدن نسبتا کلی ناخودآگاه گردید. این فعالسازی هیچ اظهار رضایت بخشی در نمادهای جمعی مسیحی نداشت زیرا یک بیان کافی همواره قالبی فردی به خود می گیرد. بنابراین مسیر برای بدعتها و اختلافات هموار گردید که تنها دفاع موجود بخش آگاه کلیسا علیه آن به کار بستن افراط گرایی بود. ترس دیوانه وار از تفتیش عقاید محصول شک فوق جبران یافته است که به خروش ناخودآگاه منجر شد و نهایتا به یکی از بزرگترین انشقاقات کلیسا یعنی نهضت اصلاح مذهبی انجامید.
401 اگر من به نمادشناسی ظرف بیش از آنچه خوانندگانم انتظار دارند ادامه داده ام، دلیلی خاص داشته است زیرا خواسته ام که روابط روانشناختی میان پرستش زن و افسانه جام(1) را روشن نمایم که اساسا مشخصه اوایل قرون وسطی بوده است. ایده مذهبی میانه در این افسانه که موارد متعددی از آن وجود دارد، ظرف مقدس است که گویا برای همگان بدیهی باشد، تمثیل کاملا غیر مسیحی است که ریشه آن را در منابع غیر معتبر(2) باید جست.(پ149) از مطلبی که نقل کرده ام، بازمانده اصیلی از گنوتیسیسم به نظرم می آید که باعث نابودی بدعتها گردید زیرا بر پایه سنتی مرموز بنا شده بود یا اینکه تجدید حیات خویش را مدیون واکنشی ناخودآگاه علیه غلبه مسیحیت رسمی بوده است. بقا یا تجدید حیات نماد ظرف بر تقویت اصل مونث در روانشناسی مذکر آن عهد دلالت می کند. نمادشدن آن در تمثیلی معمایی را باید به عنوان روح گرایی(3) اروتیسیسم تفسیر نمود که با عبادت زن برانگیخته شده است. اما روح گرایی همواره به معنای نگهداری مقدار خاصی از لیبیدو می باشد که در غیر اینصورت سریعا در امور شهوانی اتلاف می گردد. تجربه نشان می دهد که هنگامی که لیبیدو نگهداری می شود، یک بخش آن به تجلی روح گراییده شده جریان می یابد در حالیکه بخش باقیمانده به ناخودآگاه فرو می رود و تمثیلات مرتبط با آن را فعال می سازد، که در این مورد عبارتست از نماد ظرف. نماد از طریق باقیمانده ای که بر اشکال خاصی از لیبیدو تحمیل می گردد و متعاقب آن به کارنگهداری این اشکال می آید. از هم پاشیدگی این نماد به معنای آن است که لیبیدو در مسیر مستقیم و یا به هر منوالی که انگیزشی نسبتا مقاومت ناپذیر در سر کاربرد مستقیم آن وجود داشته باشد جریان یافته است. اما نماد زنده این خطر را تطهیر می نماید. یک نماد قدرت جادویی، یا می توانید آن را قدرت رهایی بخش بدانید، تا آن زمانی که مسئولیتش برای انحلال تشخیص داده شده است. به منظور آنکه یک نماد موثر باشد باید در طبیعت خویش تخریب ناپذیر باشد. این امر باید بهترین بیان ممکن از طرز فکر دوران باشد، ظرف برتری نیافته معنا؛ باید به شکل کامل از فهم مقاومت در برابر همه تلاشهای عقل انتقادی برای در هم شکستن آن دور باشد؛ و نهایتا قالب عرفانی آن بایستی در حالت بسیار متقاعد کننده از احساساتمان درخواست کند که هیچ بحثی علیه او به میان نیاید. برای مدتی از زمان نماد جام به وضوح این الزامات را انجام داد و شوقش را از این حقیقت اتخاذ نموده است که همانگونه که مثال واگنر نشان می دهد، حتی تا امروز هم به طور کامل بررسی نشده است با اینکه دوران ما و روانشناسی ما تلاشی بی وقفه دارد تا آن را از میان ببرد.
3.spritualization
پاورقی 149: گواهی دیگر برای ریشه مشرکانه نمادگرایی ظرف، "دیگ جادویی" در اساطیر سلتی است. دجدا، یکی از خدایان خیرخواه در ایرلند باستان، مالک چنین دیگی است که هر کس را مطابق نیازها و استحقاقاتش تغذیه می کند. خدای سلتی بران هم دارای دیگ تجدید حیات است. حتی این احتمال داده شده است که نام برونس، که از شخصیتهای افسانه جام می باشد از بران گرفته شده باشد. به نظر آلفرد نات بران، رب دیگ، و برونس گامهایی در تبدیل peredoreسلتی ساگا به کاوش جام مقدس باشد. در نتیجه به نظر می رسد که مایه های جام در آن زمان در اسطوره های سلتی وجود داشته است. برای این مورد، من مدیون دکتر ماریس نیکل اهل لندن می باشم.
1.legend of Grail
2.extra-canonical sources