ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات 2۲۲الی225

(ادامه پاراگراف377)

ابیات 27-22 و 33-29 نیز به این مطلب گریز می زند:

            این انسان که از  پست ترین ورطه خطرناک

از همه جهان، تا بدینجا

وجود های روحانی را دیده است،

هم اکنون ظرافت تو در خواست می کند، پس تو به او قدرت اعطا خواهی نمود

اینکه با چشمانش می تواند او را به تعالی رساند

حتی بلند تر به سوی نهایت بردگی .

...

من....به شما تقدیم می دارم

همه  نیایشهایم را – و امید آن را دارم که کافی باشد-

که تو از او هر ابری را بپراکنی

از اخلاقیات او را با نیایشهای خودت،

تا اینکه تفوق بابرکت آشکار شود.

...

الهی که حفاظت تو هیجانات او را فرونشاند!

هان، بریتریس و خیلی از روح های برکت شده

با دستان بسته شده از شما در خواست می کنند که خواسته ام را اعطا کنی!(پاورقی 124کتاب) 

 

378        همان امری که دانته در اینجا درباره از زبان ست برنارد آن سخن می گوید، نشانگرانتقال و تعالی وجودی اش است. همان انتقال نیز برای فاست رخ می دهد که از گرچن به هلن صعود می کند و از هلن به خدای مادر؛ طبع او با مرگهای تمثیلی مکرر متحول می شود(ارابه ران پسر، آدم کوچولوها، یوفوریون(1))، تا آنجا که نهایتا به والاترین هدف یعنی دکتر ماریانوس می رسد. در آن قالب، فاست نیایش خویش را با مادر باکره به زبان می آورد:

در آبی آسمان جای گرفته،

ملکه در بلندی همه جهان،

برای نمای مقدس من طلب می کنم،

رازی را که بازگو می شود.

آنچه را که ممکن است در انسان حرکت کند تأیید نما

احساسات، بدون پیرایه ارائه می گردند

و با تابش عشق مقدس

او را به حضور تو بالا می آورند.

ارواح با خیزش مغلوب نشده

اگر، عرشی، تو آن را انجام خواهی داد؛

فرو می رود که توفان در خرد آرام

اگر افسوس تو آن را خاموش نماید.

باکره، خالص و با درخشندگی زیاد

مادر، بر تخت آسمانی نشست،

والاترین تولد، ملکه منتخب ما،

ابدی همتای خدای سه گانه.

...

ای قلبهای پشیمان، با چشمانتان بجویید

رخسار بردگی را؛

سعادتمند در آن نگاه، بر می خیزند،

از طریق باززایی شاد.

اکنون  ای کاش که هر تپش خوبی

بدنبال آن باشد که در مقابل رخسارت خدمت کند،

باکره، ملکه مادری،

ما را نگاه دارد، ای بانو-خدا، در مرحمت تو.(پاورقی 125کتاب)

1.Euphorion

 

 

379        در اینجا هم می توانیم به صفات نمادین باکره در مناجات کلیسایی لورتو(1) اشاره کنیم:

مادر دوست داشتنی             Mater amabilis

مادر شگفت انگیز               Mater admirabilis

مادر خیرخواه                    Mater boni consilii

آینه عدالت                       Speculum justitiae

جایگاه خرد                       Sedes  sapientiae

علت شادی ما                    Causa nostrae

ظرف روحانیت                 Vas sspirituale

ظرف حرمت                    Vas honorabile

ظرف نجیب از خودگذشتگی  Vas omsogme devotionis

رز عرفانی                       Rosa mystica

برج داوود                        Turris Davidica

برج عاج                          Turris eburnean

خانه طلا                             Domus aurea

کشتی میثاق                      Feoderis arca

دروازه آسمان                    Janua coeli

ستاره صبح(پاورقی126کتاب)           Stella maturina

1.Litany of Loreto 

 

380        این صفات پرده از اهمیت عملکردی تمثیل مادر باکره بر می دارند: نشان می دهند که چگونه تمثیل-مادر(آنیما) رویکرد آگاه را تحت تأثیر قرار می دهد. او به عنوان ظرفی برای ایثار، منبع خرد و تجدید ظاهر می شود. 

 

381        ما این تحول مشخص را از عبادت زن تا عبارت روح در اسناد مسیحیت ابتدایی می یبایم. مستند ما "چوپان" هرماس است که حدود سال 140میلادی انتشار یافت. این کتاب که به یونانی نوشته شده بود، شامل تعدادی مشاهده و الهام است که تحکیم ایمان جدیدی را تقویت می سازد. این کتاب، مدتها جزو کتب معتبر(1) شناخته می شد، اما در Muratori Canon پذیرفته نشد. آغاز این کتاب چنین است: 

آنکه مرا پرورد، مرا به ردا(2) ای در رم فروخت. پس از سالهای بسیار باز با او ملاقات کردم و از پس مثل خواهری به او عشق می ورزیدم. روزی او را در حال حمام گرفتن در تیبر(3) دیدم و دستم را به او دادم و کمکش کردم از آب بیرون بیاید. وقتی زیبایی اش را دیدم در دلم اندیشیدم: "چه شاد خواهم بود اگر چنان زن زیبا و ممتازی داشته باشم." این تنها فکر من بود و دیگر هیچ نبود. نه، نبود.(پاورقی 127 کتاب)

1.canonical

2. Rhoda

3.Tiber 

 

382        این تجربه ابتدای فصل شهودی بعدی است. هرماس آشکارا برای رودا بردگی کرده است و سپس طبق عرف آن روز، آزادی اش را به دست آورده است و دیگر باره او را در زمانی که احتمالا به اندازه سپاسگزاری لذت می برده است، دید و احساسی عاشقانه ای در قلبش ایجاد شد که تا آنجاییکه از آن آگاهی داشت از سنخ دوستی برادرانه بود. هرماس شخصی مسیحی بود و بعلاوه، مطابق آنچه که متن در ادامه آشکار می سازد، در آن وقت پدر یک خانواده نیز بوده است، شرایطی که ذهن ما را فورا به سرکوب قوای جنسی معطوف می کند. در عین این وضعیت ابهام آمیز که بی تردید برانگیزنده خیلی از مسائل بوده، بسیار محتمل بود که خواسته جنسی را به سطح آگاه بیاورد. نسبتا به روشنی در این تفکر بیان گردیده است که او رودا را برای همسری می خواسته است، با اینکه از آنجا که هرماس با حواس جمع می خواهد تأکید ورزد، این امر محدود به این جمله ساده است، چرا که به هرگونه ای اگر این امر آشکارتر یا صریحتر بیان می شد مورد ممانعت اخلاقی واقع شده، سرکوب می شد. از آنچه در ادامه می آید کاملا روشن می شود که این لیبیدوی سرکوب شده باعث انتقال قدرتمندی در ناخودآگاهش گردید، چراکه تصویر-روح را با زندگی پر گردانید و باعث ظهوری خودبخودی گردید(پاورقی 128کتاب) :

پس از مدتی، زمانی که به کومه مسافرت کردم و از بزرگی، زیبایی و قدرت آن خدا را می ستودم، خوابم گرفت. و شبحی سراغم آمد و از منطقه ای بدون راه که کسی از آن نمی گذرد، عبورم داد. زیرا پر از شکافهای صخره ای بود و آبراه هایی هم آن را قطع می کرد. راهم در بالای بالای رود بود و حتی به زمین رسیدم، که در آنجا بر زانو جهیدم و خدا را عبادت کردم و به گناهانم اعتراف نمودم. در حالیکه به همین وضعیت مشغول عبادت بودم، آسمانها باز شد و خانمی را که مشتاقش بودم را مشاهده کردم. از آسمان به من سلام کرد و گفت: "سلام و خوش آمد به تو، هرماس!" وقتی چشمانم بر او قرار گرفت، گفتم: "بانو، در آنجا چه می کنی؟" و او پاسخ داد:  "من بالا برده شدم تا در پیشگاه خدا عهده دار گناهانت شوم." به او گفتم: "اکنون مرا متهم می کنی؟" گفت: "نه اما اکنون به کلماتی که به تو می گویم گوش بسپار. زیرا خدا که در آسمان است و موجودات را از نیستی آفریده است و تکثیر بخشیده و برای افزایش کلیسای مقدسش آورده است با تو کار دارد چون تو علیه من گناه مرتکب شده ای." پاسخ دادم و به او گفتم: " چگونه علیه تو گناه مرتکب شده ام؟ آیا به چشم الهه به تو ننگریسته ام؟ آیا با تو مثل خواهر رفتار نکرده ام؟ بانو! چرا این امور شر و کثیف را بر من بار می کنی؟" لبخند زد و به من گفت: "میل گناه در دلت به وجود آمد. یا آیا در نظر تو واقعا گناه نیست که مردی منصف در دل به تمایلی گناه آلود اهمیت بدهد؟ حقا که گناه است و گناهی است بزرگ. زیرا همت مرد منصف برای حق است."

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد