نماد وحدت بخش در فلسفه چین
358 ایده راه میانه در بین متضادها در چین هم یافت می شود، در قالب تائو. مفهوم تائو معمولا با نام لائوتسه فیلسوف متولد 604 ق.م تداعی می شود. اما این مفهوم قدیمی تر از فلسفه لائوتسه است. بسیار مرتبط است با دین سنتی تائوییسم، "راه آسمان"، مفهومی که با رتای وردیک(1) متناظر است. معانی تائو چنین هستند: راه، روش، اصل، نیروی طبیعی یا نیروی زندگی، فرایندهای منظم طبیعت، ایده جهان، علت اولیه همه پدیده ها، درستی، خوبی، نظم اخلاقی. حتی بعضی از مترجمین آن را به خدا ترجمه می کنند، بدون دلیل آوردن به نظرم می رسد که از آن روست که تائو مانند رتا ته رنگی از اهمیت کمی(2) دارد.
1.Verdic rta
2.a tinge of substantiality
359 در ابتدا چند عبارت از تائوت چینگ، متن کلاسیک لائوتسه ارائه می کنم:
آیا تائو فرزند چیزی دیگر بود؟ نمی توانیم بگوییم.
اما به حکم آنکه تصویری بی ماده است، قبل از جد بزرگ وجود داشته است.(پاورقی 105)
امری بی قالب اما کامل بود،
که قبل از آسمان و زمین وجود داشت،
بدون صدا، بدون ماده،
وابسته به هیچ چیز، بدون تغییر،
کامل الحضور، بدون قصور،
می توان آن را به سان مادر همه چیزی که تحت آسمان است در نظر گرفت.
نام حقیقی اش را نمی دانیم؛
"راه" نامی است که ما به او می دهیم.(پاورقی 106)
پاورقی 105:(آدرسی از نقل قول) [این نقل و نقل بعدی متأسفانه با این عبارت یونگ که گفت تائو ته رنگی از اهمیت کمی دارد در تناقض است - مترجمین]
360 به منظورتعیین کردن کیفیت اصلی، لائوتسه آن را به آب تشبیه می کند:
بالاترین خوبی مانند آب است. خوبی آب در این است که کل ده هزار مخلوق را سود می بخشد؛ با این حال خودش به زحمت نمی افتد، اما با جایگاه های[پستی] که همه مردم آن را دون شأن خود می دانند، راضی است. این امر است که آب را بسیار نزدیک به راه می گرداند.(پاورقی 107کتاب)
معنای "پتانسیل" را بهتر از این نمی شد که بیان شود.
او را که تمایلی نباشد، جوهر آن را خواهد دید،
او که به تمایل می چسبد تنها قالب خارجی آن را می بیند.(پاورقی 108کتاب)
361 پیوستگی با ایده های اساسی برهمایی بی شک وجود دارد، با اینکه این امر لزوما دلالت بر تماس مستقیم آنها با هم نمی کند. لائوتسه متفکری کاملا اصیل بود و تصویر اساسی مندرج در رتا-برهمن-آتمن و تائو به اندازه خود انسان جهانی است، در همه سنین و در میان همه نژادها به عنوان ادراکی ابتدایی از انرژی یا "نیروی روح" و یا تحت نامهایی دیگری ظاهر می شود.
او که always-so را می داند برای همه چیز در خود جای دارد؛
او که برای همه چیز در درون خود جای دارد خالی از تعصب است.
دور از تعصب بودن، شاهانه است؛
شاهانه بودن، آسمانی بودن است؛
آسمانی بودن، در تائو بودن است.
تائو جاویدان است و نیز آنکه دارنده اش[آن] باشد،
با اینکه جسمش متوقف می شود اما تخریب نمی گردد.(پاورقی 109کتاب)
362 درنتیجه دانش تائو دارای همان اثر رهایی بخشی و تعالی بخشی است که دانش برهمن دارد. انسان با تائو یکی می شود، با duree creatrice بی پایان(اگر حق داشته باشیم که این مفهوم برگسون را با مورد مشابه قبلی اش مقایسه کنیم)، زیرا تائو نیز جریان زمان است. غیر عقلانی و تصورناکردنی است:
تائو امری است غیرملموس و سنجش ناپذیر(پاورقی 110کتاب)
برای آنکه همه مخلوقات زیر آسمان، محصولات [تائو در حکم] وجود هستند.
وجود خودش محصول [تائو در حکم]عدم است.(پاورقی 111کتاب)
تائو مخفی و بی نام است.(پاورقی 112کتاب)
آشکار است که این امر اتحادی غیرعقلانی متضادهاست، نمادی است از آنچه هست و آنچه نیست.
روحیه دره هرگز نمی می میرد؛
مونث اسرار آمیز نامگذاری شده است.
و درب مونث اسرارآمیز
بنیادی است که آسمان و زمین از آن جهیده است.(پاورقی 113کتاب)
363 تائو فرایند خلاق است، به حکم پدر بودن، والدی می کند و به حکم مادر بودن بارور می شود. آغاز و پایان هر مخلوق است.
آنکس که رفتارهایش با تائو هماهنگ باشد با تائو یکی می شود.(پاورقی 114کتاب)
در نتیجه حکیم کامل خود را از متضادها رها می سازد، که از طریق ارتباطشان با یکدیگر و با جایگزینانشان دیده است. بنابراین گفته می شود:
هنگامی که کارت انجام می شود، صرفنظر کن.
چنین است راه آسمان.(پاورقی 115کتاب)
او[حکیم کامل شده] نه می تواند که به دوستی کشیده شود و نه دفع شود،
از او نمی توان سود برد، نمی توان آسیب دید،
نه ارتقاء می بخشد و نه زبونی.(پاورقی116کتاب)
364 یکی بودن با تائو مشابه حالت شیرخوارگی است:
آیا می توانی روح فیزیکی پرصدا را از سرگردانی بازداری، به یگانگی بسته شوی و هیچگاه آن را ترک نکنی؟
آیا می توانی، در حین تمرکز نفس، آن را به نرمی نفس یک کودک کوچک گردانی؟(پاورقی 117کتاب)
آنکه مذکر را می شناسد، با اینحال به آنچه مونث باشد می چسبد،
به سان دره عمیقی می گردد که همه چیز زیر آسمان را دریافت می نماید؛
و با دره عمیق بودن،
او در همه وقت قدرتی را می شناسد که در نتیجه او هیچوقت در دستورش شکست نمی خورد.
مشتاقم که مشابه قدرت شیرخوارگی باشد.(پاورقی 119کتاب)
365 همانطور که می دانیم این رویکرد روانشناختی شرط ضروری برای کسب پادشاهای آسمان است و این به نوبه خود- علیرغم همه تفسیرات عقلانی - نماد مرکزی و غیرعقلانی است از آنجا که اثر رهایی بخش می آید. نماد مسیحی صرفا از ویژگی اجتماعی تری نسبت به مفهومهای مرتبط در شرق برخوردار است. اینها مستقیما به ایده های دینامیستیک کهنه قدرت جادویی ناشی از مردم و اشیا یا –در سطح بالاتری از پیشرفت- از خدایان یا اصل الهی مرتبطند.