ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات ۱۷۴ و ۱۷۵

 

 

(ادامه پاراگراف 290)

از آغاز، کلمات تو برای من آسمانی بوده اند!

همواره با اینکه روح من با خود او سخن گفت

آیا او خود را به من نمود،

و در درون او به خواست خودشان

تناسبات خواهرانه صدا در دادند.

و وقتی آن را در نظر گرفتم، خودم بود،

یک الهه سخن می گفت،

خودم بود.

پس میان تو و من بود،

از نوعی پرشور. 

عشم تا ابد برای تو خواهد بود!(پاورقی 12کتاب) 

و در جای دیگر: 

همینکه شکوه غروب خور شید فقید

بر بالای کاکاسوس غمناک شناور می ماند

و با آرامشی مقدس قلبم را احاطه می کند،

جدایی، اما هنوز با من همراه است،

پس قدرتهایم به سفتی موم اندود کن

با هر نفسی که از هوای آسمانی می کشم.(پاورقی 13 کتاب) 

 

290      بنابراین پرومتئوس گوته نیز به روح وی وابسته است. شباهت میان این رابطه و رابطه ای که پرومتئوس اسپیتلر با روح او داشت بسیار قابل توجه می باشد. پرومتئوس اسپیتلر به روح خود می گوید:

و حتی اگر از همه چیز محروم گردم با این حال تا وقتی تنها تو با من هستی و با کلام شیرینت مرا دوست خود خطاب می کنی و روشنی غرور تو و سیمای دلپذیر تو از پیشم نرود، از همه لحاظ غنی هستم.(پاورقی 14 کتاب) 

 

291        اما برای همه مشابهت دو تصویر و رابطه شان با روح، یک تفاوت اساسی باقی می ماند. پرومتئوس گوته یک خالق و هنرمند است و مینروا تصاویر سفالینش را با زندگی القاء می کند. پرومتئوس اسپیتلر، خلاق نیست بلکه دردمند است؛ تنها روح او خلاق است اما کار او مخفی و رازآلود است. او[مونث] در خداحافظی اش به او[مذکر] می گوید:

و اکنون به تو بدرود می گویم، چرا که کار عظیمی در پیش دارم، کاری بسیار بزرگ، و باید که در انجام آن سریع باشم.(پاورقی 15 کتاب) 

 

292        چنین به نظر می رسد که با اسپیتلر، خلاقیت پرومتئی به روح سقوط می کند در حالیکه خود پرومتئوس صرفا از آلام روح خلاق درون او رنج می برد. اما پرومتئوس گوته خود-فعال است، الزاما و صرفا خلاق است که با تکیه به قدرت خلاقه خود از اطاعت خدایان سرمی پیچد:

چه کسی مرا یاری کرد

در برابر غرور تایتانها؟

چه کسی از مرگ نجاتم داد؟

و از بردگی؟

مگر تو همه آن کارها را به تنهایی انجام ندادی؟

ای عزیز من، قلب مقدس؟(پاورقی 16 کتاب) 

 

293        اپیمتئوس در این قسمت تنها به حد جزئی نگاشته شده است، او کاملا تحت پرومتئوس، طرفدار احساسات جمعی است که صرفا می تواند خدمت روح را به عنوان "لجاجت" درک کند. به پرومتئوس می گوید:

کنار بایست!

تو در لجاجت خود آن شعف را نمی فهمی

وقتی که خدایان، تو و هر آنچه داری،

دنیایت، آسمانت،

در تمامیت واحدی پیچیده است.(پاورقی 17 کتاب) 

 

294       چنین اشاراتی که در اجزاء پرومتئوس یافت می شود آنقدر کم تعداد هستند که نمی تواند ما را قادر به تشخیص شخصیت پرومتئوس نماید. اما طرح گوته در پرومتئوس، نسبت به پرومتئوس اسپیتلر از لحاظ تیپی تفاوت دارد. پرومتئوس گوته و به سوی دنیا خلق و فعالیت می کند(1). او با تصاویری که ساخته است و روحش بدان زندگی بخشیده است، در فضا زندگی می کند، او زمین را با فرزندانی که حاصل خلاقیتش هستند پر می کند، نیز استاد و معلم انسان است. اما با پرومتئوس اسپیتلر هر چیزی درونی می شود و در تاریکی اعماق روح نابود می گردد، دقیقا همانطور که او خودش از جهان انسانها ناپدید می گردد، حتی از محدوده های باریک وطن آواره و سرگردان می شود، انگار که می خواهد خودش را غیرقابل دید تر نماید. مطابق قاعده جبران در روانشناسی تحلیلی، روح، تجسم ناخودآگاه، باید در آن زمان مخصوصا فعال باشد، در حال آماده نمودن کاری که هنوز دیدنی نشده است. علاوه بر متنی که هم اکنون نقل شد، در کتاب اسپیتلر توضیحات کاملی از این فرایند جبران مورد انتظار وجود دارد. ما آن را در فاصله پندورا(2) می یابیم. 

1.works outwards into the world

2.Pandora interlude

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد