ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات ۱۷۰ و ۱۷۱

 

 

281       پرومتئوس از قبول پادشاهی که فرشته به او پیشنهاد می کند سرباز می زند که به معنای آن است که از تطبیق با امور به گونه ای که هستند سرباز می زند زیرا این پیشنهاد، به بهای دادن روح اوست که صورت گرفته است. سابجکت، یعنی پرومتئوس، الزاما انسان است اما روح او دارای شخصیتی کاملا متفاوت است. او[مونث] نیمه انسان و نیمه خداست زیرا آبجکت درونی یعنی آن بخش فوق بشری، ناخودآگاه جمعی که او[مونث] با آن به عملکرد رابطه مرتبط می باشد، از درون او سوسو می زند. ناخودآگاه، که زمینه تاریخی روان انسان است، در قالب متمرکز خود شامل توالی کامل engrams (نقش (1)) هایی است که از زمان ازل همان ساختار روانی ای را که تا کنون وجود دارد، تعیین نموده اند. این engramها چیزی بجز آثار عملکرد نیستند که نماینده عموما پرتعدادترین و بیشترین میزان کاربرد عملکردهای روان انسان هستند. آنها خود را در قالب طرح ها(2) و تصاویر اسطوره شناسانه ای عرضه می کنند که اغلب در قالبی یکسان و همواره با تشابه برجسته در میان همه نژادها، ظاهر می شوند؛  وجود آنها را به سادگی هم می توان در درون ناخودآگاه انسان مدرن تأیید نمود. با این بیان می توان فهمید که مسلما خصوصیتها و یا عناصر حیوانی بایستی در کنار اشخاص والایی  که از ایام باستان در مسیر زندگی همراه انسان بوده اند، در محتویات ناخودآگاه ظاهر شود. ناخودآگاه دنیای سراسر تصویری ای است که دامنه اش به بیکرانی دامنه دنیای امور "واقعی" است. درست همانطور که انسانی که کاملا به دنیای خارجی تسلیم شده است با آن در قالب موجودی صمیمی و دوست داشتنی برخورد می کند که سرنوشتش از طریق آن نسبت به آبجکت شخصی فداکاری زیادی کند، او[مذکر]  به دنیا و طبیعت خودش تردید کامل خواهد داشت، بنابراین دیگری، که به روح تسلیم شده است، روح او را با مظهر دمونیک(3)ناخودآگاه مواجه می کند، که تجسم تمامیت، تقابل مطلق و تردید دنیای تصاویر است. اینها پدیده هایی مرزی هستند که از حد معیار قدم فرا نهاده اند؛ از اینرو انسان نرمال و معتدل از این معماهای بیرحم چیزی نمی داند.  آنها برای او وجود ندارند. همواره تنها افراد نادری هستند که به کناره دنیا که در آن تصویر آینه ای اش شروع می شود، می رسند. برای انسانی که همواره در حد وسط قرار می گیرد روح  دارای شخصیتی انسانی و نه شک برانگیز دمونیک است و همسایه او هرگز مشکل آفرینی نمی کند. تنها تسلیم کامل شدن به جهانهای مختلف است که تردیدشان را بر می انگیزاند. شهود اسپیتلر دچار روح-نمایی(4) شد که برای طبیعتی سطحی تر حداکثر در یک رویا روی می داد:  

و در حالیکه او[مذکر] به این طریق شوریدگی هیجانش را نشان می داد، لرزشی غیرعادی در لبها و صورت او[مونث] ظاهر شد و پلکهای چشمش با سرعت باز و بسته شد و در پشت حاشیه نرم و ظریف مژگانش امر پرمخاطره ای در کمین بود و پرسه می زد به سان مثل آتشی که بر کل خانه ستمکارانه و مخفیانه دستبرد می زند و یا مثل ببری که در جنگل گشت می زند و در میان برگهای کدر، برق بدن راه راه و زردش را نشان می دهد. 

1.imprints

2.motifs

3.daemonic personification

4.soul-image

 

 

282         مسیر زندگی ای(1) که پرومتئوس انتخاب می نماید آشکارا درونگراست. او همه ارتباطاتش را با زمان حال(2) فدا می کند تا اینکه با دوراندیشی، آینده ای دور را سامان دهد. اپیمتئوس اینگونه نیست: او درک می کند که هدفش دنیا و ارزشهای دنیایی است. بنابراین به فرشته می گوید:  

اما حالا به حقیقت تمایل دارم و روحم را در دست دارم و اگر شما را راضی نماید، لطفا به من آگاهی ای را بدهید که مراقب رفتار و گفتارم و هر چه بجاست باشم.

اپیمتئوس نمی تواند وسوسه دستیابی به سرنوشت خود را رد کند و تحت دیدگاه "بدون روح" قرار گیرد. این پیوستگی با دنیا فورا پاداش داده می شود:

و آنگاه که اپیمتئوس بر پاهایش ایستاد، احساس نمود که مقامش ارتقاء یافته و شجاعتش بیشتر شده و همه بودنش با خود آن عجین شده بود و همه احساساتش با آرامش، بی عیب و قدرتمند است. و بنابراین او با گامهای جسورانه در طول دره قدم بر می داشت و مثل کسی بود که از هیچ کسی نمی ترسد، با سلوک باز و آزاد مثل مردی که تحت تأثیر عمق درستکاریش قرار گرفته است.(پاورقی 8 کتاب)  

1.lifeline

2.present 

 

283         مطابق آنچه پروتئوس می گوید، روح خود را در قبال احتیاطات و مراقبتها فروخته است(پاورقی 9 کتاب) او روحش را برای سود بردن برادرش از کف داده است. با برونگراییش همراهی نموده و به دلیل آنکه این امر او را به آبجکت خارجی جهت می دهد در تمایلات و توقعات دنیا که در ابتدا به سودش می نماید، گرفتار می شود. او برونگرا شده است، پس از آنکه سالهای تنهایی زیادی را تحت تأثیر برادرش و مانند برونگرایی که با تقلید از درونگرا خشنود بوده است، زیسته است. این نوع "simulation dans le caractere" داوطلبانه (Paulhan)، معمول نیست. درنتیجه تحول او به برونگرایی واقعی، قدمی به سوی "درستی" است و پاداشی منصفانه را نصیبش می کند.

 

 

284         در حالیکه پرومتئوس به واسطه مطالبات ظالمانه روحش در همه رابطه هایش با آبجکت خارجی به تأخیر افتاده است و مجبور است که ستمکارانه ترین قربانی ها را تقدیم روح کند، اپیمتئوس به سپر موثری مجهز است که  برای برونگرا بسیار تهدید کننده است- یعنی خطر تسلیم شدن کامل در برابر آبجکت خارجی. این محافظت، به آگاهی ای وابسته است که بر پایه "ایده های درست" سنتی قرار دارد، یعنی توسط گنجینه های نفرت نیافتنی(1)خرد جهانی، که در اذهان عمومی مردم در به همان صورتی است که قاضی در نظام قضاوت به کار می برد. این امر سد محافظی برای اپیمتئوس ایجاد می کند  که از آنکه به همان صورت بدون حد و حصری که پرومتئوس به روح تسلیم می شود، از تسلیم شدن به آبجکت باز داشته شود. این امر توسط آگاهی ای که نیابت روحش را دارد منع شده است. هنگامی که پرومتئوس به جهان انسانها و آگاهی تدوین شده شان(2) پشت می کند، این کار به سود روح-بانوی ستمکار و هوسهای آن بانو تمام می شود و صرفا پس از تحمل آزارهای بی پایان است که از بی توجهی اش به دنیا پشیمان می شود.  

1.not-to-be-despised

2.codified conscious

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد