۲۶۳ همانگونه که همگی می دانیم، بیان افکت توسط اشاره(1) کار می کند در حالیکه ذهن تنها به شکل غیر مستقیم بعد از ترجمه طاقت فرسا به واسطه یگر می تواند کار کند. افکتهایی که توسط عملکرد اجتماعی مورد نیاز هستند لازم است که به هیچ وجهی عمیق نباشد، در غیر اینصورت موجب هیجان در دیگران می گردند و هیجان، زندگی و رفاه جامعه را به هم می زند. به طریقه مشابه نگرش تطبیق یافته و متمایز شده درونگرا به جای شدت، وسعت دارد؛ از اینرونگران کننده و تحریک آمیز(2) نمی باشد بلکه معقول و آرامش بخش است. اما دقیقا همانگونه که درونگرا به دلیل خشونت هیجاناتش باعث مشکل می گردد، برونگرا به دلیل تفکرات و احساسات نیمه ناخودآگاهش با رفتارهایی مغشوش و ناگهانی که در قالب قضاوتهای نسنجیده و بیرحمانه اش در قبال بقیه انسانها آزار می رساند. اگر بنا می داشتیم مجموعه ای از این چنین قضاوتها را گرد آوریم و از آن یک روانشناسی ایجاد کنیم نمایی کاملا وحشیانه به خود می گرفت که در وحشیگری مخوف، ظلم و حماقت هماورد افکتیویتی مرگبار درونگراست. از اینرو نمی توانیم این دیدگاه جردن را قبول کنم که بدترین شخصیتها در میان طبایع درونگرا�یده احساساتی یافت می شوند.در میان برونگرایان نیز دقیقا به همان میزان شرارت پرمایه وجود دارد. اما در حالیکه احساسات درونگرا خودش را در رفتارهای وحشیانه بیان می دارد، زشتی تفکرات و احساسات برونگرا علیه روح قربانی شرارت می ورزد. نمی دانم کدامیک بدتر است. حالت قبل آن است رفتار قابل دیدن است در حالیکه درباره دومی زشتی ذهن در پشت نقاب رفتار مقبول پنهان می گردد. به هر حال دوست دارم که به فکر دیگران بودن این تیپ، یعنی توجه به رفاه عمومی، تأکید ورزم به همراه گرایشی قاطع برای مسرت بخشی به دیگران. درونگرا عموما این خصوصیتها را صرفا در تخیلات خویش دارد.
1.suggestion
2.provocative
۲۶۴ افکتهای تمایز یافته دارای فواید دیگری از سنخ جذابیت و برازندگی است. آن افکتها فضایی هنرشناسانه و سودمند در اطرافشان می پراکنند. تعداد شگفت آوری از برونگرایان مشغول هنر– عمدتا موسیقی – هستند که این امر نه خیلی به خاطر آن است که واجد صلاحیت خاص برای آن هستند، بلکه بیشتر به دلیل آن است که نقش خود را در زندگی اجتماعی ایفا کرده باشند. ایرادگیری هایشان همیشه هم ناپسند نیست و همه آنها هم تماما بی فایده نیستند. اغلب چیزی فراتر از یک نگرش آموزشی کاملا منطبق که منشأ خوبی بسیار است. به همان اندازه، وابستگی آنها به قضاوت دیگران لزوما امر بدی نیست، چرا که غالبا موجب �رکوبی ولخرجیها و زیاده رویهای خطرناک می شوند که در نتیجه به هیچ وجه بی ربط به زندگی و رفاه جامعه نیست. در مجموع نامعقول است که اصرار ورزیم که یک تیپ به هر وجهی با ارزش تر از وجه دیگر است. تیپها دو به دو مکمل هستند و تفاوتهای آنها باعث تنشی می شود که برای ادامه زندگی مورد نیاز خود و جامعه است.
ج – مرد برونگراییده( "مرد دارای احساسات کمتر")
۲۶۵ جردن درباره مرد برونگراییده می گوید:
او ناآرام است و در خلق و رفتارش بی ثبات است، بدخلقی، ایرادگیری، ناخشنودی و عیبجویی در او غالب است. درباره امور کوچک و بزرگ قضاوتهای تحقیر آمیزی انجام می دهد، اما از خودش همواره راضی است. قضاوت او اغلب نادرست است و برنامه های(1) او معمولا شکست می خورد، اما او نسبت به نهادینه کردن اطمینان در هر دو مورد، بی حرکت نمی ماند. سیدنی اسمیت درباره دولتمرد مشهور زمان خود اینچنین سخن می گفت: او برای هر حرکتی برای دستور دادن به چنل فلیت(2) و یا قطع یک عضو حاضر است. او یک فرمول تعیین کننده برای هر چیزی دارد که پیشاپیش او قرار گرفته است – یا درست نیست یا اینکه تا کنون همه آن را می دانند. او در آسمانش جایی برای دو خورشید ندارد. اگرخورشیدهای دیگر بر تابیدن اصرار ورزند، کنجاوی او برای فداکاری به کار می افتد.
مرد برونگراییده زود بالغ می شود. علاقمند به تحسین کردن است و اغلب خد�تکار قابل تحسین در اجتماع است. در کمیته خیریه اش به همان اندازه ای در انتخاب زن رختشوی خود دقت می کند که در انتخاب رییس آن کمیته دقت به خرج می دهد. او در شرکت معمولا هوشیار است، بجا و مطابق است، شوخ و با زکاوت است و جواب حاضر است. قاطعانه با اطمینان و به طور پیوسته خود را نشان می دهد. تجربه به او کمک می کند و او بر کسب تجربه اصرار می ورزد. ترجیح می دهد به عنوان رییس کمیته سه نفره ای تعیین شود تا اینکه یک فرد نیکوکار ناشناخته برای ملت باشد. اگر استعدادش کمتر باشد احتمالا خودش را کم اهمیت به حساب نمی آورد. آیا او پرمشغله است؟ او به پرانرژی بودن خودش باور دارد. آیا پرحرف است؟ او به زبان آوری خودش باور دارد.
(ادامه شماره ۲۶۵در صفحه بعد است)
1.projects
2.