ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات ۱۲۹ و ۱۳۰

 

 

211        عظمت تفکر شیلر در مشاهده روانشناختی و دریافت شهودی اش از اموری است که مشاهده شده اند. هنوز یکی دیگر از سلسله تفکراتش وجود دارد که به سبب آنکه لایق تأکید خاص است دوست دارم متذکرش شوم. دیده ایم که وضعیت میانجی به شکل تولید "امری مثبت" یعنی نماد، مشخص شده است. نماد عناصر متناقض را با طبیعت خود یکی می گرداند؛ از اینرو به تناقض میان امر واقعی و غیرواقعی وحدت می بخشد زیرا که از یک سو واقعیتی روانشناختی(1) است (به دلیل تأثیری که دارد)، در حالیکه از سوی دیگر به هیچ واقعیت جسمانی(2) مرتبط نیست. آن، واقعیت و ظاهر(3) توأمان است. شیلر به روشنی به این امر تأکید می ورزد تا که دفاعیه ای برای ظاهر افزوده باشد که از هر جهت قابل توجه است: 

عبارت شیلر: منتهای حماقت و منتهای زکاوت با یکدیگر قرابت خاصی دارند به طوریکه هر دو صرفا به دنبال "واقعی"(4) هستند و کاملا از ظاهر صرف غافل هستند. تنها بر اثر حضور فوری یک آبجکت در حواس است که حماقت از آسودگی اش قطع ارتباط پیدا می کند و تنها در صورتی که مفاهیم آن به داده های تجربه مرتبط گردد زکاوت در آسایشگاه خود تثبیت می شود؛ در یک کلام، حماقت نمی تواند از سطح واقعیت بالاتر رود و زکاوت نمی توند پایینتر از سطح حقیقت(5) قرار گیرد. پس تا آنجاییکه به عنوان نیاز واقعیت و پیوستگی به واقعی صرفا نتیجه های نقص به حساب آید، در نتیجه آن تمایز و علاقه به ظاهر، توسعه ای حقیقی از انسانیت و گامی موثر به سمت فرهنگ است.(پاورقی 111 کتاب)  

1.psychic reality

2.physical reality

3.reality and appearance

4.real

5.truth  

 

212        زمانی که سابقا در خصوص واگذاری ارزش به نماد سخن به میان آمده بود، فواید عملی تحسین ناخودآگاه را نشان دادم. ما زمانی که از همان آغاز، ناخودآگاه را از راه توجه به نماد، به محاسبات خود وارد می سازیم، یک اختلال ناخودآگاه را از عملکردهای آگاه مستثنی می کنیم. به خوبی نشان داده شده است که زمانی که ناخودآگاه فهمیده نمی شود، همواره مشغول انداختن زرق و برق غلط، یعنی ظاهری نادرست بر هر چیز است: "همواره برای ما بر روی آبجکتها به نظر می آید"، زیرا هر چیز ناخودآگاهی پروژکت شده است. از اینرو هنگامی که می توانیم ناخودآگاه را به آن صورت دریابیم، ظاهر غلط را از آبجکتها می زداییم و این امر فقط می تواند باعث ارتقاء حقیقت گردد. شیلر می گوید: 

(عبارت شیلر:) انسان این حق انسانی را در راه تسلط در هنر ظاهر به کارمی برد و هرچه او در اینجا شدیدتر میان "مال من" و "مال تو" تمایز ایجاد کند، با دقت بیشتری، صورت(1) را از وجود(2) جدا کرده است و هر میزان که او بیاموزد که به این صورت استقلال بیشتری بخشد، قلمرو زیبایی را به همان میزان افزایش داده است و حتی کرانه های حقیقت را نیز ایمنی بیشتری می بخشد؛ چرا که نمی تواند ظاهر را از واقعیت بزداید بدون آنکه در همان حال واقعیت را از ظاهر آزاد ساخته باشد.(پاورقی 112 کتاب)  

تلاش برای ظاهر مطلق نیازمند ظرفیتی بزرگتر برای انتزاع(3)، آزادی بیشتر از دل(4)، قدرت اراده بیشتری نسبت به حدی که انسان برای محدود ماندن به واقعیت بدان محتاج است، و می بایست در صورتی که تمایل رسیدن به ظاهر را داشته باشد، این امر را در مراحل قبل پشت سر گذارده باشد.(پاورقی 113 کتاب)

 

1.form

2.being

3.abstraction 

 

2- بحثی درباره شعر ساده و احساسی(1) 

213         مدتهای مدیدی اینچنین می پنداشتم که تقسیم بندی شعرا به دو دسته ساده و احساسی که توسط شیلر انجام شده است، با روانشناسی تیپ که در اینجا شرح داده شد، هماهنگ است. اما پس از تأمل کامل به این نتیجه رسیده ام که چنین نیست. تعریف شیلر بسیار ساده است: " شعر ساده طبیعت است، شعر احساسی به دنبال طبیعت است." این قاعده ساده، توجه برانگیز است زیرا  دو نوع مختلف رابطه با آبجکت را فرض می کند. بنابراین تمایل دارد که بگوید: آنکه طبیعت را به عنوان یک آبجکت جستجو یا طلب می کند، فاقد آن است و چنین کسی درونگراست؛ در حالیکه در نقطه مقابل، آنکه از قبل طبیعت باشد و در نتیجه در صمیمی ترین وضعیت با آبجکت قرار گرفته است، برونگراست. اما اینگونه تفسیر نسبتا عجولانه(2) مانند آنچه بیان شد، تطابق اندکی با دیدگاه شیلر دارد. تقسیم بندی او به ساده و احساسی این گونه است که بر خلاف تقسیم بندی تیپی ما، با ذهنیت شاعر و بلکه با سنخ فعالیت خلاقانه او یا محصول آن، کوچکترین ارتباطی ندارد. یک شاعر می تواند دریک شعر، احساسی و در شعر دیگرش ساده باشد. هومر تماما احساسی است، اما چند نفر از انسانهای مدرن در اکثر موارد احساسی نیستند؟ آشکار است که شیلر متوجه این اشکال گردید و به سبب آن معتقد بود که شاعر، نه به عنوان یک فرد بلکه به عنوان یک شاعر، تحت تأثیر زمانی است که در آن زندگی می کند. وی می گوید: 

(عبارت شیلر:) همه شعرای واقعی یا به گروه ساده و یا به گروه احساسی تعلق دارند که این امر به شرایط دورانی که در آن نشو و نما می یابند و یا اموری تصادفی بستگی دارد که باعث تأثیر بر خصوصیات شخصیتی و حالت عاطفی گذرایشان می گردد.(پاورقی 115 کتاب) 

1.naive and sentimental poetry

2.rather forced

  

214         بنابراین این مسأله برای شیلر، از سنخ تیپهای پایه نیست بلکه از سنخ شخصیتهای خاص و یا کیفیتهایی از محصول فردی است. از اینرو مجموعا واضح است که گهگاهی یک شاعر درونگرا می تواند دقیقا به همان مقدار ساده بودنش احساسی باشد. در نتیجه ارتباط دادن ساده بودن با برونگرایی و احساسی بودن با درونگرایی کاملا جدا از مسأله تیپهاست. اما این امر درباره مکانیسمهای تیپیکال آن بیگانگی را ندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد