167 از اینرو اگر این ایده را دنبال کنیم، نباید به نظر آید که بتوان از تقابل آنها خلاص شد بلکه بایستی بالعکس، امری سودمند و روح افزا دانسته شود که باید حفظ و تقویت شود. این تهاجمی مستقیم به غلبه عملکردی است که متمایز و از لحاظ اجتماعی باارزش می باشد زیرا علت اولیه سرکوب و نقصان عملکردهای پست می باشد. این امر معادل است با شورش بردگی علیه ایده آل قهرمانانه ای که ما را به این وا می دارد که هر چیز را قربانی آن یکی کنیم. اگر این قانون که همانگونه که دیدم در مقیاسی خاصه زیاد توسط مسیحیت به دلیل روح گرایی انسان (1)مطرح شد و سپس به همان میزان در پیشبرد اهداف مادی خود موثر واقع گردید، به یکباره نهایتا از میان برده می شد، عملکردهای پست رهایی طبیعی ای می یافتند و خواه درست یا نادرست، همان تشخیص عملکرد متمایز را می طلبیدند. تقابل مطلق میان لذت و روحانیت(2) و یا میان احساس-حس و تفکر در تیپ تفکری درونگرا در آن صورت آشکار می گردد. اما همانگونه که شیلر می گوید، این تقابل مطلق، مسلتزم محدودیتی متقابل نیز هست که از لحاظ روانشناختی معادل الغاء قانون قدرت است یعنی کناره جویی از اعتقاد به اعتبار جهانی یک دیدگاه درباره قدرت یک عملکرد جمعی متمایز و سازگار.
1.spiritualizing of man
2.sensuousness and spiritualization
168 نتیجه مستقیم این کناره جویی، فردگرایی(1)(پاورقی شماره 71) است یعنی نیاز برای درک فردیت، درک انسان به گونه ای که "هست". اما بیایید بشنویم که شیلر چگونه تلاش می کند تا از پس این مشکل برآید:
عبارت شیلر: این رابطه متقابل میان دو غریزه کاملا وظیفه عقل است که انسان تنها از طریق تکامل وجودی اش قادر به حل کامل آن خواهد. در درست ترین معنای واژه، ایده انسانیت او و در نتیجه آن امری نامحدود که او در طی زمان بدون اینکه به آن برسد به آن نزدیکتر می گردد.(پاورقی شماره 72)
1. individualism
پاورقی شماره 71: فردگرایی(individualism) [تعریف مثبت از فردگرایی که در اینجا ارائه گردیده که مشابه است با تعریف منحصر به فرد گردانیدن(individuation) (مقایسه کنید با پاراگراف 757)، در تضاد آشکاری با جهت منفی ای است که در پاراگراف 433 و خاصه در پاراگراف 761 بدان پرداخته شده است: " تضاد واقعی با نرم جمعی تنها زمانی رخ می دهد که راه فردی به یک نرم رسیده باشد که همانا هدف فردگرایی مفرط است. به شکل طبیعی، این هدف برای زندگی کنترل ناپذیر و مضر است. بنابراین هیچ ربطی به منحصر به فرد گردانیدن ندارد." این تمایز اساسی میان individualism و individuation مبسوطا در پاراگرافهای 267 و 268 کتابTwo Essays بحث شده است.- ویراستاران]