144 اگر از این عبارت، احساس خاص پست بودن را که ویژگی درونگراست جدا کنیم و به آن این حقیقت را که "دنیای بزرگ ایده ها" آنگونه که که برونگرا، خود، تحت فرمان اوست توسط برونگرا کنترل نمی شود بیفزاییم، در آن صورت گله مندی شیلر تصویری روشن از فقری است که متمایل است به عنوان نتیجه رویکردی ضرورتا تئوریک(1) رشد نماید.
1.abstract
145 نتیجه بعدی از رویکرد تئوریک(1) بخش آگاه و آنکه اهمیتش در ضمن بیان ما آشکارتر خواهد شد، آن است که بخش ناخودآگاه در حد رویکردی جبرانگر رشد می کند. زیرا که هرچه رابطه با آبجکت توسط انتزاع(2) محدودتر گردد،(زیرا "تجربیات" و "قوانین" بیش از حدی تولید شده اند) کاری برای آبجکت با فشار بیشتری در ناخودآگاه و این امر در نهایت خود را در بخش آگاه به عنوان ارتباط (3) لذتبخش و اجباری نشان می دهد. سپس رابطه لذتبخش با آبجکت جای خود را به دلیل انتزاع، به رابطه ای احساسی که مفقود و یا سرکوب است می دهد. در نتیجه شیلر به طوری ویژه حواس، و نه احساسات را، به شکلی ویژه به طریق الهی می داند. ایگوی او از تفکر استفاده می کند اما محبت او، یعنی احساسات او، از احساس طبیعی استفاده می کند. بنابراین برای او جدایی میان روحانیت در شکل تفکر و لذت حسی در شکل محبت یا احساس است. برای برونگرا، این وضعیت برعکس است: رابطه اش با آبجکت بسیار گسترده شده است اما دنیای ایده هایش حسی و واقعی است.
1.abstracting
2.abstract
3.tie
146 احساس لذتبخش و یا احساسی که در حالت لذبتخش حاضر است، جمعی است. تولید ارتباط و یا تمایلی (1) می کند که بر آنچه همیشه شخص را در حالتی از participation mystique می گذارد، یعنی وضعیتی از هویت جزئی با آبجکت احساس شده تأثیر گذارد. این هویت خود را در وابستگی ای اجباری به آبجکت نشان می دهد که متعاقب آن، بعد از دوری باطل، در درونگرا موجب افزایشی از انتزاع می شود که به قصد منسوخ نمودن حالت وابستگی مشقت بار و اجباری که فراخوانده شده ایجاد شده است. شیلر این ویژگی احساس لذتبار را تشخیص داد:
عبارت شیلر: مادامی که انسان صرفا حس می کند، صرفا می خواهد و از صرف اشتها عمل می کند، چیزی جز جهان نیست.
اما زمانی که درونگرا نمی تواند به حالت نامعین انتزاع ادامه دهد تا از متأثر شدن فرار نماید، خود را نهایتا در مجبور به شکل بخشی به امور خارجی می بیند. شیلر ادامه می دهد:
عبارت شیلر: بنابراین برای اینکه صرفا دنیا نباشد، بایستی که صورت را به ماده مبدل سازد، بایستی همه امور درونی را بیرونی نماید و هر چیز را در خارج شکل دهد. هر دو کار در صورت برآورده شدن کاملشان، منجر می شود به ایده الوهیتی که من از آن آغاز نمودم.(پاورقی شماره 45 کتاب)
1.proneness
147 این قضیه مهمی است. فرض کنیم که شیءای که به گونه لذتبخش حس گردیده است یک انسان باشد – آیا او این دستورالعمل را قبول خواهد کرد؟ آیا به خود اجازه خواهد داد که شکل داده شود با وجود آنکه شخصی که او بدان وابسته است مخلوق خودش باشد؟ انسان یقینا درخواست شده است که نقش خدا را در مقیاسی کوچک بازی کند، اما نهایتا حتی امور بیجان هم برای وجودشان حقی الهی دارند و دنیا بی نظمی اش را در زمانی بسیار قدیم متوقف نموده است، در آن وقتی که انسانهای نخستین شروع به تیز کردن سنگها نمودند. در حقیقت تعهدی مشکوک می بود اگر هر درونگرا می خواست که دنیای محدود ایده هایش را بیرونی کند و برطبق آن، دنیای بیرونی را شکل بخشد. چنین تلاشهایی هر روز رخ می دهند اما شخص تحت این خدایگونگی رنج می برد- و جا دارد که برنجد.