محتوای هردو بایستی یکی و همانند باشد، هیچ چیز قابل افزوده شدن به مفهوم نیست، که تنها آنچیزی را بیان می دارد که ممکن است، با تفکرم به اینکه (توسط عبارت "آن است")، محمول آن(3) مطلق داده شده است. در صورتی که به گونه دیگری گفته شود، امر واقعی چیزی بجزامکان صرف در بر نخواهد داشت. صد سکه واقعی، هیچ چیزی بیش از صد سکه ممکن نخواهند داشت ... اما وضعیت اقتصادی من توسط صد سکه واقعی خیی بیشتر اثر می گیرد تا مفهوم صرف آنها(و به عبارت دیگر امکان آنها)(همان منبع، صفحات 504 به بعد)
3.object
در نتیجه هر قدر و هر گونه که مفهوم ما از یک شیء ممکن است داشته باشد، ما بایستی به خارج از آن برویم، اگر بنا داشته باشیم که وجود را به شیء نسبت بدهیم. در مورد اشیاء حواس، مطابق با قوانین تجربی، جایگاه این امر در ارتباطشان با همان یک از تصورات ماست. اما در تعامل با اشیاء خالص ذهنی، ما به هیچ وجه اطلاعی از وجودشان نداریم، در نتیجه بایستی دانسته شود به یک روش priori کامل. آگاهی ما از همه وجود(خواه بی واسطه از طریق ادراک و یا با واسطه از طریق استنتاجی که چیزی را با ادراک مرتبط می کند)انحصارا متعلق است به وحدت تجربه؛ هر وجود (گفته شده) خارج از این دایره را، در حالیکه در حقیقت نه مثل آنچه ما می توانیم اظهار کنیم که مطلقا محال است، از سنخ طبیعت پنداری است که ما هرگز نمی توانیم در مقامی باشیم که آن را توجیه کنیم.(مقایسه کنید با کتاب Critique of Practical Reason صفحات 226به بعد)
66 این یادآوری مشروح از بیانات اساسی کانت در دید من ضروری است زیرا که دقیقا همینجاست که واضحترین تمایز را میان esse in intellectu و re می یابیم. هگل روش کانت را به این شکل تبیین کرد که کسی نمی توانست مفهوم خدا را با صد سکه فرضی مقایسه کند. اما همانگونه که کانت به درستی آموخت، منطق همه محتویات را برهنه می کند؛ چراکه در صورتیکه یک محتوی هم قرار باشد بر منطق چیره شود، منطق دیگر منطق نخواهد بود. از نقطه نظر منطق، مثل همیشه، هیچ tertium وجود ندارد ما بینeither-or. اما بین intellectus و res هنوزanima وجود دارد و این esse in aniam باعث می شود که کل بحث وجودشناسانه، زائد گردد. خو کانت در کتابCritique of Practical Reason شدیدا تلاش نمود تا esse in anima را در عبارات فلسفی بسنجد. او در آنجا خدا را به عنوان انگاره ای از دلیل عملی معرفی می کند که نتیجه می دهد از تشخیص a priori از "احترام برای قانون اخلاقی که لزوما به سمت بالاترین خوبی جهت داده شده است و تصورات متعاقب از واقعیت ملموس آن" (مقایسه کنید با صفحات 226 به بعد همان کتاب)