65 "قدرت توهم"(1) که در اینجا بدان اشاره شد چیزی بجز قدرت افسانه ای و ابتدائی کلمه نیست، که به همین صورت رمزآلود در مفهوم ساکن می شود. آن نیاز داشت به فرایند بلندی از تحول قبل از اینکه انسان یکبار برای همیشه تشخیص دهد همه آن کلمه را، flatus vocis ، همیشه دلالت نمی کند یک رابطه را یا آن را به وجود نمی آورد. این حقیقت را که بعضی انسانها فهمیده اند به هیچ وجهی قدرت خرافاتی که در مفاهیم طراحی شده(2) جاگرفته است را نمی شود از همه ذهنها ریشه کن نمود. بدیهی است که در این خرافه "غریزی" چیزی وجود دارد که از منقرض گشتنش جلوگیری می کند، زیرا نوعی توجیه دارد که تا بحال به طور کامل درک نشده است. به روش مشابه، نتیجه گیری، از طریق توهمی که کانت در صدد روشن کردن آن بود و در اینجا آن را نقل قول می کنیم، باطل به بحث وجود شناسانه نفوذ می یابد. او با بیان "معقولات مطلقا ضروری"(3) که تصورش ذاتی مفهوم وجود است و در نتیجه، نمی توان بدون تناقض درونی از آن صرفنظر نمود، آغاز می کند. این تصور عبارتست از نوع "موجود دارای منتها حد واقع":
1.power of illusion 2.formulated concepts 3.absolutely essential subjects
66 بیان شده است که آن دارای همه نوع واقعیتی است و اینکه به ما حق داده شده که فرض کنیم که چنین موجودی واقعی ممکن است... حالا "تماما واقعیت"(1)، شامل وجود می شود؛ در نتیجه وجود در مفهوم، شامل امر بود که ممکن است. پس اگر این امر رد شود – که با خودش متناقض است ... به گونه ای که یا تفکر، که در درون ماست، خود آن امر است و یا اینکه فرض کرده ایم وجودی را که متعلق است به قلمرو امکان، و سپس با این بهانه، بر وجودش با استفاده از امکان درونی اش – که چیزی جز تکراری ملال آور نیست - استدلال نمود. (همان منبع، صفحه503)
1.all reality 2.internal possibility
بدیهی است که وجود، اسنادی واقعی نیست؛ یعنی اینکه آن، مفهومی از چیزی که بتوان آن را به مفهوم چیزی افزود نیست. تنها فرض نمودن چیزی و یا خصوص تعیین کننده های آن چیز است. در کاربرد منطقی، تنها رابط برای یک نظر است(1). قضیه "خدا قادر مطلق است " شامل دو مفهوم است که هر کدامشان وجود خارجی خود را دارد – خدا و قدرت مطلق. کلمه کوچک "است" اسناد جدیدی نمی افزاید، اما برای اسناد تنها از این جهت مفید است که آن را به امر ذهنی اش ربط می دهد. هم اکنون اگر موضوع(2) ما خدا باشد، با همه اسنادهایش( که قدرت مطلق، یکی از آنهاست)، و بگوییم " خدا هست" یا "خدایی وجود دارد"، ما هیچ اسناد جدیدی را به مفهوم خدا نیفزوده ایم، بلکه تنها موضوع را در خودش با همه اسنادهایش فرض کرده ایم، و در حقیقت آن را به عنوان موجودی فرض نموده ایم که به مفهوم من مرتبط می ماند.
1.judgment 2.subject