تیپ درونگرای احساسی
640 احساسات درونگرا را من بیشتر در زنها دیده ام. این جمله درباره آنها بسیار صادق است: "ساکتهای خیلی متفکرند". غالبا ساکت، دسترسی ناپذیر هستند و فهم منظورشان دشوار است؛ بیشتر اوقات پشت ماسکی کودکانه یا پیش پا افتاده مخفی می شوند و از حیث خلقی به حالات افسردگی متمایل هستند. هیچگاه خود را فروغ یا جلوه ای خاص نمی بخشند و درون خود را آشکار نمی کنند. از آن رو که عمدتا با احساسات ذهنی شان هدایت می شوند، انگیزه های حقیقی شان عموما مخفی می ماند. رفتار خارجی آنها سازگار ست و توجه برانگیز نیست، بدون آنکه تمایلی به تأثیر گذاردن بر دیگران یا هرگونه القای تغییر در آنها داشته باشد تأثیری از آسوگی آرامش بخش یا پاسخی دلسوزانه ارائه می کند. اگر این وجهه خارجی بارزتر باشد، برانگیزنده شبهه بی تفاوتی و سرد بودن است که واقعا ممکن است به بی اعتنایی برای راحتی و رفاه دیگران مبدل شود. در آن زمان، انسان نوعا آشکارا از حرکت احساسات خارج از آبجکت آگاه است. اما با تیپ نرمال، این امر تنها زمانی رخ می دهد که تأثیر آبجکت بسیار زیاد باشد. در نتیجه احساس هماهنگی صرفا تا آن زمان به طول می انجامد که آبجکت راه متعادل خود را پیش گرفته باشد و تلاشی برای پیمودن مسیرهای دیگر ننماید. برای پاسخ دهی به عواطف شخص دیگر تلاش بسیار کمی صورت می گیرد؛ آنها اغلب دچار نابودی تدریجی می شوند و به آنها توجهی نمی شود، یا آنکه از طریق یک قضاوت ارزشی منفی، از تب و تاب می افتند. به رغم آنکه برای همزیستی آرام و هماهنگ، همواره آمادگی وجود دارد، به غریبه ها هیچ ابراز علاقه یا نشانه ای از گرمای واکنشی ابراز نمی شود و حتی به آنان با بی تفاوتی و یا سردی ناراحت کننده ای رفتار می شود. غالبا حس بسیار زائد بودن دست داده می شود. این تیپ در حالیکه با هر چیزی که ممکن است او را به خارج ببرد یا اشتیاق او را بر انگیزاند مواجه می شود، این تیپ بی طرفی نیکخواهانه اما انتقادی را ابراز می کند که با نشانه تفوقی ضعیف همراه می شود که به زودی باد را از بادبان شخصی حساس دور می کند. اما هر احساس عاطفی پرآشوب با سردی کشنده نامش حذف خواهد شد مگر آنکه به طور اتفاقی تصمیم به حمایت از بخش ناهشیار او کند – یعنی، در صورتی از راه برانگیختن تصویری ابتدایی باعث آزردگی خاطر او نشود. آن زن در آن صورت صرفا برای یک لحظه احساس فلج بودن خواهد کرد و این امر در آن وضعیت به شکل تغییرناپذیری ایجاد کننده مقاومتی سرسختانه تر است که شخص مقابل را در آسیب پذیرترین بخش وجودش صدمه می زند. رابطه احساسی تا آنجا که ممکن باشد در حد میانه قرار داده می شود در حالی که همه هیجانات افراطی به گونه ای افراطی تابو گردیده اند. در نتیجه ابراز احساس کردن، خسیسانه باقی می ماند و شخص دیگر وقتی به این امر آگاه می شود، همواره حس می کند که از حد خویش کمتر به حساب آورده می شود. اما این امر همیشه الزاما اینگونه نیست، زیرا غالبا از فقدان احساساتی که به او ابراز می شود ناهشیار می ماند که در آن، تقاضاهای ناهشیار احساس نشانه هایی ایجاد خواهند نمود که برای جلب توجه طراحی شده اند.