520 در اینجا شخص برونگرا می گوید: من عباراتی را که دارای ویژگی خاصی هستند را مشخص کرده ام. در حالیکه شخص درونگرا "مفاهیم عمومی" مانند حافظه، دلیل، هوش و غیره "توانایی های ذهنی" هستند یعنی نقشهای ساده اساسی ای هستند که انبوه فرایندهای psychic ای را که توسط آنها اداره می شود را تشکیل می دهند. برای تجربه گرای برونگرا، آنها چیزی بجز مفاهیم ثانویه اقتباسی که جزئیات فرایندهای ابتدایی مهمی برای او هستند، چیزی نیست. بدون شک از این دیدگاه چنین مفاهیمی نباید دور زده شوند بلکه عملا انسان باید "هر وقت ممکن باشد آنها را به حد عوامل ساده خود تقلیل دهد" پر واضح است که برای شخص تجربه گرا هیچ چیز بجز تفکر تقلیل گرا اصلا ممکن نیست، زیرا برای او مفاهیم عمومی صرفا مشتقاتی از تجربه هستند. او هیچ "مفهوم عقلانی" یعنی هیچ ایده پیشینی را تشخیص نمی دهد زیرا تفکر منفعلانه و appreceptive به تصورات حسی متمایل است. در اثر این نگرش آبجکت همواره مورد تأکید قرار می گیرد؛ آن عاملی است که او را به درون بینی و تعقلات پیچیده وا می دارد و این امور به وجود مفاهیمی کلی محتاجند که تنها گروه های خاصی از پدیده های تحت یک عنوان جمعی را می توانند در بر بگیرند. بنابراین مفهوم عمومی طبیعتا به عامل درجه دومی مبدل می شود که وجود واقعی جدایی از زبان ندارد.
521 در نتیجه علم می تواند تسلیم تعقل، تخیل و غیره شود تا آن زمان که واقعیات ابتدایی ای که توسط حواس درک می شوند، تنها اموری هستند که حضور واقعی دارند بدون آنکه حقی داشته باشد که وجودی مستقل داشته باشد. اما در زمانی که درباره شخص درونگرا، تفکر توسط ارزشگزاری فعال جهت گرفته باشد، عقل، تخیل و بقیه امور ارزش نقشهای اساسی را کسب می کنند، که به تواناییهای ذهنی یا مشغله هایی مربوطند که از درون فعالیت می کند، زیرا برای او تکیه ارزش بر مفهوم است و بر فرایندهای ابتدایی ای که توسط مفهوم اجرا و انجام می شوند. این نحوه تفکر از ابتدا ساختگی است. این امر باعث تنظیم جوهره تجربه می گردد در مسیر خطوط مفهوم می شود و آن را به عنوان "مغز مایه" برای ایده ها استفاده می کند. در اینجا مفهوم عبارتست از عاملی که به سبب قدرت درونی اش که امر تجربه شده را به چنگ آورده و شکل می دهد. شخص برونگرا چنین می پندارد که منبع این قدرت صرفا انتخابی خودسرانه و یا بجز آن عبارتست از عمومیت بخشی نارس تجربیاتی که به خودی خود محدودند. شخص درونگرا که از خصوصیات روحی فرایندهای فکری خودش ناآگاه است و حتی ممکن است که مد تجربه گرایی به عنوان اصل هدایتگر خودپذیرفته باشد، در مواجهه با این سرزنش بی دفاع باشد.