496 در نتیجه abstraction عملکردی به نظر می رسد که در تضادی شدید با حالت اولیه participation mystique قرار دارد. هدف آن شکستن تسلط آبجکت بر سابجکت است. این کار از یک جهت به خلق قالبهای هنری و از جهت دیگر منجر به دانش آبجکت می گردد.empathy نیز به همان میزان شناخت عضوی از خلاقیت هنری است. اما در سطح کاملا مختلفی نسبت به abstraction رفتار می کند. درست همانگونه که abstraction بر اهمیت جادویی و قدرت آبجکت بنا شده است، پایه empathy اهمیت جادویی سابجکت است که به وسیله mystical identification بر آبجکت قدرت می گیرد. انسانهای ابتدایی نیز در وضعیتی مشابه قرار دارند: آنان به شکلی جادویی تحت تأثیر قدرت پرستندگان ارواح خرافی بوده اند؛ اما در عین حال جادوگر و انباشته کننده قدرت جادویی است که پرستنده ارواح جادویی را سرشار از قدرت می کند. به عنوان مثال می توان به مراسم churinga در بومیان استرالیا اشاره کرد.
497 تضعیف ناخودآگاه که بر رفتار empathy مقدم می شود، ارزشی به آبجکت می دهد که همواره سطحش پایینتر است، نمونه آن abstraction می باشد از آن رو که محتویات ناخودآگاه تیپ empathetic معادل آبجکت هستند و باعث می شوند که بیروح به نظر آید، (پ15) برای شناخت طبیعت آبجکت به empathy نیاز است. در این باره می توان از abstraction ناخودآگاه پیوسته سخن راند که آبجکت را depsychize می سازد. همه انواع abstraction ها داری این تأثیر می باشند: فعالیت مستقل آبجکت را تا بدان حد که به شکلی جادویی به psyche سابجکت مرتبط باشد از میان می برند. تیپ abstracting این امر را کاملا آگاهانه، و برای محافظت آبجکت در قبال تأثیر abstracting صورت می دهد. سکون آبجکتها همواره رابطه مطمئن تیپ empathetic را با جهان توضیح می دهد؛ هیچ امری نیست که بتواند تأثیری دشمنانه اعمال کند و یا به او ستم کند، زیرا تنها اوست که به آبجکت زندگی و روح می بخشد، با آنکه نسبت به ذهن آگاه او، جهت برعکس درست به نظر می آید. از سوی دیگر برای تیپ abstracting جهان پر است از آبجکتهای خطرناک و نیرومند که به او ترس القا می کنند و بجز آن ترسها، آگاهی از ناتوانی خویش هم اضافه می شود؛ او از هر تماس با جهان که بیش از حد صمیمانه باشد، خودداری می کند تا آنکه بتواند به ساختن تفکرات و formula هایی اقدام کند به کمک آن به امید تفوق نشسته است. بنابراین ویژگی روانی او از نوع underdog(خود ناموفق بین) خواهد بود در حالی که تیپ empathetic با اطمینان با جهان مواجه می گردد- آبجکتهای بیروح جهان هرگز او را به ترس نمی کشانند. البته این طرح خیلی کل نگر است و چنین ادعایی نداریم که تصویر کاملی از attitude درونگرای یا برونگرا باشد؛ این طرح صرفا بر نکات ظریفی تأکید می ورزد که بی اهمیت نیستند.
پ15: به علت آنکه محتویات ناخودآگا تیپ empathetic خودشان نسبتا غیرفعال هستند.
498 درست همانگونه که تیپ empathetic در واقع مشغول لذتبخشی ناخودآگاهی به خویش از طریق آبجکت است، به همین شکل بدون دانستن آن، در زمانی که بر impressionهایی reflect می کند که آبجکتها برای او می سازند،تیپ abstracting واقعا خودش را reflect می کند. به آن دلیلی که کسی بر آبجکت پروژکت می کند خودش است، محتویات ناخودآگاه خودش و آنچه را که شخصی دیگر درباره impression او از آبجکت می اندیشد در واقع عبارتست از تفکراتی که درباره احساسات خویش دارد که در نظر او اینگونه می آید که بر آبجکت پروژکت شده است. در نتیجه آشکار است که هم برای هرگونه قدرشناسی واقعی از آبجکت و نیزخلاقیت هنری هم به empathy و هم به abstraction نیاز است. هر دوی آنها همواره در هر شخص حاضر هستند با آنکه در بیشتر موارد به شکلی نامساوی میانشان تفاوت قائل می شود.