491 از آن سبب که empathy مانند abstraction رفتاری آگاه است و از آنجایکه abstraction متأخر از پروژکشن ناخودآگاه است می توانیم مستدلا بپرسیم که آیا رفتار ناخودآگاه هم بر empathy تقدم ندارد؟ از آن رو که ذاتempathy پروژکشن محتویات سابجکتیو است، نتیجه این می شود که رفتار ناخودآگاه متقدم باید متضاد باشد – خنثی سازی آبجکت که آن را غیرفعال می سازد. در این صورت آبجکت تخلیه می شود یعنی که از فعالیت خودبخودی اش خارج بیرون می رود و در نتیجه ظرف مناسبی برای محتویات ناخودآگاه می گردد. سابجکت تأکید کننده می خواهد که زندگی خودش را در آبجکت احساس نماید؛ از اینرو استقلال آبجکت و تمایز میان آن و سابجک نبایستی خیلی شدید باشد. به سبب رفتار ناخودآگاه که بر empathy تقدم دارد، سلطه آبجکت از قدرت خارج می شود و یا آنکه در اثر فشار زیاد برای جبران، به حالت نامناسب دیگری مبدل می شود، زیرا سابجکت به سرعت به آبجکت مسلط می شود. این امر صرفا به شکل ناخودآگاه، توسط تخیلی ناخودآگاه امکان وقوع دارد که یا آبجکت را بی ارزش و یا بی توان سازد و یا ارزش و اهمیت سابجکت را ارتقاء دهد. تنها به این صورت است که تمایز بالقوه مورد نیاز empathy برای انتقال محتویات سابجکتیو را به آبجکت ایجاد می شود.
492 انسانی که دارای abstracting attitude می باشد خود را در جهانی می یابد که به شکل وحشتناکی جاندار و غلبه جویانه و خاموشنده است. در نتیجه به سکوت می گراید تا روشی نجاتبخش ابداع که ارزش سابجکتیو خود را افزایش دهد و در نتیجه آن لااقل به حدی که بتواند خودش را در مقابل تأثیر آبجکت حفظ کند. در جهت مقابل کسی که دارای empathetic attitude می باشد خود را در دنیایی می یابد که به احساسات سابجکتیوش نیاز دارد تا به آن زندگی و روح ببخشد. او آن را با خویش جان می بخشد، پر از اعتماد؛ اما آن شخص دیگر پیش از دمونیسم آبجکتها، با بدگمانی عقب می نشیند و یک antiworld محافظتی می سازد که از abstraction ها ایجاد شده است.
493 اگر آنچه را در فصل سابق گفته شد به خاطر بیاوریم، آسان خواهد بود که ببینیم که empathy با مکانیسم برونگرایی مرتبط می باشد و abstraction با مکانیسم درونگرایی. "ناراحتی درونی شدیدی که توسط پدیده های دنیای خارجی به انسان القاء می شود" چیزی بجز ترس درونگرا از هر تحریک و تغییری نیست. Abstraction او در راستای هدف تصریح شده منحصر نمودن امور نامنظم و تغییرپذیر در محدوده های معین است. این امر بدون این بیان صورت می گیرد که این روند اساسا سحرآمیز در هنر انسانهای ابتدایی در کل کامل یافت می شود، که الگوهای هندسی آن ارزشی سحرآمیز و نه زیبایی شناسانه دارند. ورینگر درباره هنر شرق چنین سخن درستی می گوید:
این مردم را نیاز شدیدی به جوابگویی بر اثر پریشانی و گداز جهان پهناور احاطه کرده بود. لذتی را که آنان در هنر می جستند آنچنان شامل غوطه ور سازی خودشان در اموری که در دنیای خارجی و لذتجویی در آن نمی شد، تا آنکه در برافراشتن آبجکت فردی در خارج از وجود دلبخواه و ظاهرا اتفاقی که آن را توسط شباهت زیاد به قالبهای abstract جاودان ساخته و در نتیجه جایی برای آسودگی در میان سیلان پیوسته ظواهر بیابد.
این قالبهای abstract و منظم صرفا بالاترین قالبها نیستند، بلکه تنها قالبهایی هستند که با وجود آشفتگی هیولایی جهان، انسان در آن می تواند آرامش یابد.
494 همانطوری که ورینگر می گوید صرفا قالبهای هنری و مذاهب شرقی است که این abstracting attitude را به جهان نشان می دهد. ظاهر جهان برای شرقی بسیار با ظاهری که برای غربی، که آن را با empathy خویش جان می بخشد، تفاوت می کند. برای شرقی، آبجکت از ابتدا با حیات آغشته شده است و بر او استیلا دارد؛ در نتیجه او به اعماق abstraction می رود. برای درون بینی روشن بینانه می توانیم به "موعظه آتش" بودا رو کنیم:
همه چیز در آتش است. چشم و همه حواس در آتش اند، با آتش هیجان، آتش نفرت، آتش وهم؛ این آتش با تولد، کهنسالگی و مرگ بر می فروزد و با درد و زاری، با غصه، رنج و نومیدی... کل جهان در شعله ها می سوزد، کل جهان در دود پیچیده شده است، کل جهان با آتش از پای درآمده، کل جهان می لرزد.
495 این نگاه ترسناک و غمناک از دنیاست که بودیست را به abstracting attitude خویش می کشاند، دقیقا همانگونه که طبق افسانه، احساس مشابهی آغاز گر بودا برای جستجوی زندگی اش گردید. جان بخشی پویای آبجکت به حکم آنکه علت مجبرانه abstraction می باشد به شکلی ویژه در زبان نمادین بودا بیان گردیده است. این جان بخشی از empathy نمی آید، اما از یک پروژکشن ناخودآگاه می آید که در واقع به شکلی مقدمی وجود داشته است. اصطلاح "پروژکشن" از تحمل معنایی واقعی این پدیده ناتوان است. در واقع پروژکشن رفتاری است که صورت می گیرد و وضعیتی نیست که وجودش به طور مقدمی بوده باشد که مدنظر ما در اینجاست. در نظر من participation mystique لوی برول بیانگر بهتری از این وضعیت است، چراکه به شایستگی این رابطه نخستین انسان اولیه نسبت به آبجکت را فرموله می کند. آبجکتهای او دارای جانبخشی پویایی هستند که سرشار از مایه روحی یا نیروی روحی هستند( و بخلاف آنچه جاندارپنداران تصور می کنند، همیشه دارای ویژگی ارواح نیستند)، تا آنکه تأثیر روانی مستقیمی بر او داشته باشند، که منجر به تولید امری می شود که عملا معادل آبجکت است. در بعضی زبانهای ابتدایی حروف تعریفی که مورد استفاده شخصی واقع می شوند دارای جنسیتی هستند که به معنای "زنده" می باشد(پیشوند جان بخشی) این امر بسیار مشابه با abstracting attitude است زیرا در اینجا نیز آبجکت زنده است و از ابتدا مستقل است و نیازی به empathy ندارد؛ برعکس، از چنان تأثیر قدرتمندی برخوردار است که سابجکت به درونگرایی کشانده می شود. سرمایه گذاری قدرتمندانه لیبیدو از participation mystique با خود ناخودآگاه سابجکت نشأت می گیرد. این امر به روشنی در کلمات بودا بیان شده است: آتش جهانی معادل آتش لیبیدوست، با هیجان سوزان سابجکت که به نظر او به سان آبجکت می ماند زیرا به عملکرد قابل استفاده منفک نگردیده است.