472 با اینحال با عنایت به آنکه درونگرا ظرفیت بیشتری که برای ترکیب دارد و توسط توانایی اش برای فهم ارزشهای افکتیو، نمی توان تصور کرد که درونگرا بتواند فردیت خود را بی درنگ تکمیل نماید – به عبارت دیگر، به منظور بنانهادن یکبار و برای همیشه اتصال هماهنگ میان عملکردهای پایینتر و بالاتر برقرار می کند. من این فرمولاسیون را به فرمولاسیون گروس ترجیح می دهم که مدعی است که این امر صرفا مسأله ای از سنخ امور جنسی است، چرا که به نظر من می آید که غرایز دیگری بجز رابطه جنسی دخیل هستند. امور جنسی البته قالب بسیار پربسامدی از ابراز غرایز خام و کنترل ناشده است اما تلاش برای قدرت در همه جنبه های گوناگون آن نیز همینگونه است. گروس عبارت "personality sejunctive" را برای درونگرا وضع نمود تا آنکه بر مشکل عجیب که این تیپ در یکی کردن کمپلکسهایش دارد تأکید ورزیده باشد. ظرفیت ترکیب کنندگی او صرفا در وهله اول برای ارتفاع مشکل کمپلکسها به کار می رود که تا آن حدی که ممکن باشد، از یکدیگر دور هستند. اما چنین کمپلکسهایی در مسیر توسعه وحدتی بالاتر خلل ایجاد می کنند. از این رو عقده جنسی، یا کوشش خودبینانه برای قدرت، یا جستجو برای لذت، کاملا به همان میزان از بقیه عقده ها جدا و بی ارتباط است که برونگرا. من یک مورد[مراجعه کننده] را که درونگرا بود به خاطر دارم که روان نژندی عقلانی شدیدی داشت که زمان خویش را به عروجها ارزشمند ایده آلیسم متعالی و نیز ناپاک ترین فاحشه خانه های برون شهری می گذراند، بدون آنکه تعارضی اخلاقی یا زیبایی شناسانه را احساس کند. این دو امر کاملا از هم متمایزند آن گونه که به دو فضای متفاوتی تعلق داشته باشند. به شکل طبیعی، اختلال اضطراری جدی بود.