320 نماد زندگی بخش جدید از عشق پرومتئوس به روح - بانو های(1) خویش که در حقیقت شخصیتی دمونیک است نشأت می گیرد. پس می توان مطمئن بود که در امتزاج با این نماد جدید و زیبایی جاری آن، عنصر شر نیز وجود خواهد داشت زیرا که زندگی و زیبایی در طبع اصیل خویش از لحاظ اخلاقی خنثی هستند. به این دلیل است که طرز تفکر جمعی اپیمتئینی هیچ امر احترام آمیزی را در آن نمی یابد. دیدگاه اخلاقی یکجانبه اش که شبیه "بره کوچک" است، او را کاملا کور گردانیده است. شدتی که امپیمتئوس در دل بریدن از "بره کوچک" به خرج می دهد، صرفا "Encrasez l'infame" در قالب جدید خویش است که طغیانی علیه مسیحیت رسمی بود که از درک نماد جدید و در نتیجه آن ارائه جهتی جدید برای زندگی عاجز بود .
1.soul-mistress
321 این عبارت بی پیرایه در آن مورد، اگر که شاعرانی نبودند که بتوانند ناخودآگاه جمعی را بخوانند و عمق را بشناسند، ممکن است که ما را کاملا سرد رها سازد. آنان همواره اولین کسانی هستند که وقایع رازآلود و با تغییرات ابهام آمیز را درک نموده و به بهترین وجهی که می توانند آنها را در قالب نمادهایی که با ما ارتباط برقرار کنند، بیان می دارند. آنان مانند پیامبران حقیقی اوایل ناخودآگاه جمعی را -و یا به زبان عهد عتیق، "خواست خدا" را - که به تدریج و ناگزیر باید در قالب پدیده ای جمعی به حیطه سطح وارد شود به اطلاع می رسانند. اهمیت آزادی بخشی(1) عمل پرومتئوس، افول اپیمتئوس، آشتی او با برادر روح-آورش(2)، و اپیتمئوس انتقام جو به "بره کوچک" خسارات فراوان وارد می کند – برای یادآوری ستمگری او به صحنه میان اگولینو و اسقف اعظم روگیری(3) مراجعه شود(پاورقی 34 کتاب: کمدی الهی دانته،دوزخ، 32)- راه حلی برای تعارضی که مستلزم طغیانی خونبار علیه سیستم اخلاقی جمعی سنتی شده بود ارائه کند.
1.redemptive significance
2.his soul-serving brother
3.scene between Ugolino and Archbishop Ruggieri
322 در شعری که دارای ظرفیتی نسبتا کم است، ممکن است بپنداریم که اوج کار چیزی فراتر از غمها، شادیها و لذات شخصی اش نیست. اما اثر اسپیتلر کاملا ورای سرنوشت شخصی اش قرار دارد. بدین دلیل اس که راه حلی که برای مسأله ارائه می کند، راه حلی جدا نیست. از اینجا تا زرتشت، که ساختار شکن است(1) تنها یک قدم فاصله است. استیرنر(2) نیز در پی شوپنهار که اولین کسی بود که تئوری "نفی جهان"(3) را ارائه نمود، به این جمع پیوسته بود. از لحاظ روانشناختی "جهان" به معنای نحوه نگرش یا رویکرد به جهان است؛ از اینرو دنیا را می توان "خواسته من" یا "ایده من" دانست(پاورقی 35 کتاب) جهان به خودی خود نمی تواند بی جهت باشد. این بله و خیر من است که تفاوتها را ایجاد می کند. در نتیجه نفی رویکردی به جهان است که رویکرد عقلانی صرف شوپنهاوری است که از یک جهت کاملا عقلانی و منطقی است و از جهت دیگر احساسی عمیق از هویت اسطوره ای همراه جهان است. این گرایش، درونگراییده است؛ در نتیجه دچار تناقض تیپولوژی اش است. اما کار شوپنهاور از شخصیت او بسیار فراتر است. اعلام می کند که چه چیزی به شکل مبهم توسط هزاران هزار نفر، اندیشیده شده است. این امر درباره نیچه نیز از همین قرار است: خاصه کتاب زرتشت او محتویات ناخودآگاه جمعی دوران ما را نشان می دهد و ما در او همان ویژگیهای افتراقی را می یابیم: طغیان انتقادی نسبت به فضای اخلاقی مرسوم و قبول "زشت ترین انسان" که منجر به شکستن تراژدی ناخودآگاهی می شود که در زرتشت به نمایش درآمده است. اما آنچه را که اذهان خلاق از ناخودآگاه جمعی دریافت می کنند نیز در حقیقت وجود دارد و دیر یا زود خود را در روانشناسی جمعی ظاهر خواهد نمود. آنارشیسم، شاه کشی، افزایش دائمی و جدایی عنصر نیهیلیستیکی موجود در تفکر چپ افراطی، با برنامه ای که شدیدا با فرهنگ دشمنی می ورزد- اینها پدیده های روانشناختی توده(3) هستند که طرح کلی آن را شاعران و متفکران خلاق زمانهای بسیار قدیم نشان داده اند.
1.breaker of the tables
2.Stirner
3.world negation
4.mass psychology
323 در نتیجه نمی توانیم از عهده تمایز با آن شاعران برآییم زیرا در آثار اساسی آنان و در عمیقترین تمایلاتشان، از خود اعماق ناخودآگاه جمعی خلق می سازند در حالیکه آنچه را که دیگران صرفا خوابش را می بینند، فریاد می زنند. اما با اینکه آن را فریاد می زنند، بدون اینکه به معنای حقیقی آن توجهی داشته باشند، آن را صرفا به شکل نمادی در می آورند که لذت زیبایی شناسانه خویش را از آن بجویند. من منکر تأثیر آموزنده شعرا و متفکران بر خود و بر نسلهای آینده نیستم اما چنین می پندارم که تأثیر آنها منحصر به آن است که آنان، آنچه را که همه انسانها می دانند را با بیانی واضحتر و بلندتر می گویند و تنها تا حدی که این "دانش"ناخودآگاه جهانی را ابراز می دارند از تأثیری آموزنده یا گمراه کننده برخوردارند. شاعری که دارای بیشترین و فوری ترین اثر یادآوری است در واقع همان کسی است که می داند چگونه سطحی ترین سطوح ناخودآگاه را در قالبی مناسب بیان کند.