ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحه ۹۵

 

 148        دستورالعمل(1) شیلر برای برونگرا بایستی چنان باشد: "هر امر بیرونی را درونی کن و هرچیز را در درون شکل بده." این اندیشه ای بود که همانطور که مشاهده می کنیم، شیلر در گوته ایجاد نمود. گوته در جوابی که به شیلر می نویسد، به امر موثری در همان رابطه می پردازد:

عبارت گوته: به عبارت دیگر در هر نوع فعالیتی که باشم، ممکن است کسی بگوید که من کاملا ایده آلیستیک هستم: من از آبجکتها هیچ چیز نمی خواهم اما در عوض مطالبه آن را دارم که همه چیز با تصورات(2) من مطابق داشته باشد.(پاورقی شماره 46 کتاب) 

این بدان معنی است که هرگاه که برونگرا می اندیشد، امور به شکلی مستبدانه جاری می شود همانگونه که وقتی درونگرا در دنیای خارجی عمل می کند.(*توضیح مولف در پاورقی پاراگراف) بنابراین دستورالعمل(1) تنها زمانی خوب تلقی می شود که حالتی نسبتا کامل دستیابی شود، زمانی که در حقیقت درونگرا دریافت نموده است دنیایی از ایده هایی را که بسیار غنی و قابل انعطاف و قابل بیان باشند که دیگر هیچ گاه در بستر زور به آبجکت فشار نمی آورد و برونگرا چنان دانش وسیعی واحترام به آبجکت دارد که هیچگاه امکان رشد به کاریکاتور- مانندها را وقتی که در تفکرش با آن عمل می کند، نمی دهد. بنابراین می بینیم که شیلر دستورالعمل خود را بر پایه بالاترین معیار(2) ممکن قرار می دهد و بنابراین تقاضاهای نسبتا جلوگیری کننده ای را در رشد روانی شخص انجام می دهد – با این فرض که کاملا آشکار است که او در ذهن خودش همانی است که دستورالعملش در هر موضوع خاص آن را می رساند. 

1.formula

2.criterion

* مناسب می دانم تأکید نمایم که هرچیز را که در این فصل درباره برونگرا و درونگرا می گویم تنها به تیپهایی مربوط است که ما در حال بحث درباره شان هستیم یعنی تیپ شهودی برونگرای احساسی که گوته نماینده آن است و تیپ شهودی درونگرای تفکری  که شیلر نماینده اش است. 

 

149        به فرض آنکه ممکن باشد، لااقل تقریبا واضح است که این دستورالعمل: "همه امور را درونی کن و هر چیز را در بیرون شکل بده"، ایده آل رویکرد آگاه درونگراست. از یک طرف بر پایه فرض نمودن دامنه ایده آلی از دنیای ادراکی درونش که مرتبط با قاعده رسمی اش است بنا شده است و به عبارت دیگر بر فرض امکان کاربردی ایده آل از قاعده لذتبخش، که سپس دیگر به هیچ وجه به آن اندازه تأثیر ظاهر نمی شود، اما توانایی فعال. تا زمانی که انسان "لذتجو" باشد "چیزی بجز دنیا" نیست و "برای اینکه دنیای صرف نباشد باید صورت را با ماده همراه نماید" این جمله بیانگر بازگشت قاعده انفعالی(1)، پذیرنده و لذتبخش است. با اینحال چنین بازگشتی چگونه ممکن است رخ دهد؟ این کل قضیه است. به ندرت ممکن است فرض شود که یک انسان بتواند به دنیای ایده هایش آن دامنه فوق العاده که ممکن است لازم باشد را بدهد تا شکلی هم سنخ را در دنیای مادی تحمیل کند و در عین حال عاطفه اش یعنی طبیعت لذتجویش را، از حالتی انفعالی به حالتی فعال مبدل سازد تا آن را به سطح دنیای ایده هایش برساند. انسان باید به جائی مرتبط باشد، باید تحت فرمان چیزی باشد، در غیر اینصورت واقعا خدایگون خواهد بود. لاجرم به این نتیجه می رسیم که شیلر تا آن زمان که به آبجکت فشار وارد نیاید، قضیه را رها می کند. اما آن خواهد بود که به عملکردی قدیمی و پست، حقی نامحدود داده شود، که همانطور که -لااقل در حد نظری- می دانیم نیچه چنین کرد. این نتیجه به هیچ وجه قابل تعمیم به شیلر نیست زیرا تا بدانجا که من مطلعم او در هیچ جا خود را آگاهانه به این تأثیر معرفی ننموده است. در مقابل، دستورالعمل او طبیعتی کاملا خام و ایده آلیستیک دارد که کاملا با روح زمانه خود هماهنگ است که هنوز با بی اعتمادی عمیق به طبیعت انسان و حقیقت انسانی که  به بدی پیرامون دوران انتقاد روانشناسی که توسط نیچه شروع شد، تباه نشده بود. 

1.passive

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد