ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

ترجمه اثری از یونگ

ترجمه کتاب تیپهای روانشناسی(Psychological Types)

صفحات ۷۰ و ۷۱

 

  

 

105       شیلر از همان آغاز، خود را به مسأله علت و ریشه جدایی این دو عملکرد، مرتبط می سازد. با غریزه یقینی(1) او متوجه تمایزات اشخاص، به عنوان انگیزه اصلی می شود. "این خود فرهنگ بود که این زخم را بر انسانیت مدرن وارد کرد."(پاورقی شماره 2) این جمله، آگاهی وسیع شیلر از مسئله را نشان می دهد. از بین رفتن تعامل هماهنگ میان نیروهای روانی در زندگی غریزی مانند زخمی همیشه باز است که هیچگاه بهبود نمی یابد، یک زخم واقعی آمفورتاس(2)، زیرا که تمایز یک عملکرد در میان تعدادی دیگر، منجر به تورم ناگزیر آن و غفلت و ضعف بقیه می شود: 

عبارت شیلر: لازم است که متذکر امتیازات مثبتی که نسل کنونی، که به عنوان یک کل متحد مورد توجه قرار گرفته است و وزنی در مقیاسهای دلیل داده شده است، ممکن است در مواجهه بهترین امور  دنیای باستانی ادعای بهترین امور دنیای قدیم را کند، بشوم، اما بایستی وارد مسابقه ای شود که دقیقا همانگونه است و بگذارد که همگان با همگان مسابقه دهند. برای کسب جایزه انسانیت از یک نبرد، به نظر می رسد که یک شخص مدرن چه نبردی با شخص آتنی می تواند بکند؟ این رابطه زیانبار علیرغم همه مزایای مسابقه از کجا میان اشخاص می آید؟(پاورقی 3 کتاب)

 

1.with sure instinct

2.a veritable Amfortas' wound 

106       شیلر مسئولیت این تنزل انسانهای مدرن را متوجه فرهنگ ، یعنی تمایزات عملکردها می داند. او در ادامه روشن می کند که چگونه در هنر و آموزش، اذهان شهودی و حدسگرا بیگانه شده اند و چگونه هر یک با حسادت مانع ورود دیگری به زمینه فعالیت مرتبط با خود شده است:

عبارت شیلر: با محدود کردن فعالیتمان به تنها یک حیطه، خود را به اربابی تحویل داده ایم که قرار است نه به ندرت، ما را در وضعیت سرکوب کردن بقیه تواناییهایمان قرار دهد. در حالیکه در یک جا، تخیلی مجلل به یغمای ثمرات عقل، که به سختی به دست آمده اند، می پردازد، در جای دیگر، روح تجرد(1) آتشی را که قلب ممکن است خود را در آن گرم کرده باشد و تخیل برافروخته باشد، فرو می نشاند. (پاورقی شماره 4 کتاب) 

اگر جامعه، عملکردی مشابه انسان داشته باشد، اگر به یکی از شهروندانش تنها در حد حافظه بها دهد و به دیگری در حد یک عقل قیاسی(2) و به شخص سوم تنها در حد مهارتهای مکانیکی؛ اگر تکیه تنها بر دانش صرف باشد و نه بر شخصیت، و در آنجاست که عمیقترین تاریکی عقل بخشوده می شود تا آنجائیکه با روحیه نظم و رفتار قانونمند همزیستی می کند – اگر در عین حال نیاز دارد به این استعدادها که با شدتی متناسب با کاهش اکستنسیتی(3)ای که اجازه می دهد در اشخاصی که مربوط است به کار انداخته شود – آیا در آن صورت می توانیم از این امر متعجب باشیم که استعدادهای باقیمانده ذهن نادیده انگاشته می شوند تا همه توجهات را تنها نثار استعدادی کنند که احترام و سود می آورد؟ (پاورقی شماره 5 کتاب) 

1.spirit of abstraction

2.tabulated intellect

3.extensity 

107       در حقیقت این تفکرات شیلر با اهمیت است. قابل درک است که در نسل شیلر، که با آگاهی ناقص خود از دوران یونان، از شکوه کارهایی که آنان از خود بر جای گذاشته اند به قضاوت درباره یونانیان می پرداختند، گویا آنها را فوق آنچه شایسته اش بودند بالا برده اند زیرا زیبایی خاص هنر یونان یقینا به تضاد آن با اجتماعی که از آن برخاسته است وابسته است. مزیتی که یونان از آن بهره برد، آن بود که نسبت به انسان مدرن تفکیک کمتری یافته بود، اگر که در حقیقت کسی بخواهد که آن را مزیت حساب کند، زیرا که زیان آن وضعیت نیز به همان اندازه آشکار است. تمایز عملکردها مطمئنا حاصل هوس انسان (1) نبوده است اما مانند هر امر دیگر در طبیعت، حاصل نیاز بوده است. اگر یکی از ستایندگان اخیر "بهشت یونانی" و سعادت آرکیدیایی(2)[در یونان] زمین را به دید یک برده آیتیکی(3) می دید احتمالا از چشم دیگری به زیباییهای یونان می نگریست. حتی اگر درست باشد که شرایط ابتدایی قرن پنجم پیش از میلاد، به اشخاص امکان بیشتری برای رشد چندین جانبه این امور و تواناییها را می داده است، این امر تنها به این دلیل ممکن بوده است که هزاران تن از همنوعانشان در گرفتگی و فشار شرایطی که تأسف بار تر درگیر بوده اند. بی شک شخصیتهای خاص الگو به سطح بالایی از فرهنگ شخصی دست یافته بودند، اما فرهنگ جمعی(4) برای دنیای باستان کاملا ناشناخته بود. این پیروزی  برای مسیحیت ذخیره شد. از اینروست که انسانهای مدرن به عنوان یک توده، به سطح یونانیان برسند اما در همه استاندارهای فرهنگ جمعی، از آنان پیشی می گیرند. به عبارت دیگر، شیلر در عقیده خود که "فرهنگ انفرادی ما پا به پای فرهنگ جمعی ما رشد نکرده است" کاملا درست می گوید و یقینا در طول صد و بیست سالی که از زمان نوشتن شیلر می گذرد هم همینطور بوده است. کاملا برعکس است زیرا اگر ما حتی بیش از این هم به در درون جو جمعی ای که برای رشد انفرادی بسیار زیان آور است منحرف نشده بودیم، واکنشهای تند استیرنر یا نیچه(6) به ندرت به عنوان اصلاح مورد نیاز بوده است. در نتیجه بیانات شیلر هنوز هم معتبر است. 

1.human caprice

2.Arcadian bliss

3.Attic helot

4.collective culture

5.Stirner or Nietzche

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد