89 رویکرد علمی در هر دو دیدگاه فوق الذکر بر این پایه است که هر چیز را در حد اصلی که خود قائل به آن هستند تقلیل دهند، و سپس استدلالات مربوطه در پی آن می آید. در مورد تخیلات این عملیات مشخصا به سادگی قابل انجام است زیرا که تخیلات، برخلاف عملکرهای خودآگاه، به واقعیت تطابق ندارند و در نتیجه دارای موجودیتی (1) با گرایش آبجکتیو نیستند، اما تظاهرات کاملا غریزی و گرایشات کاملا ایگویی دارند. هر کس که دیدگاه غریزه را بپذیرد بدون هیچ مشکلی می تواند "تحقق آرزو" و "آرزوی کودکانه" و "میل جنسی سرکوب شده" را در آنها کشف نماید. و کسی که دیدگاه ایگو را می پذیرد، می تواند دقیقا به همان سادگی آن اهداف ابتدایی مورد نظر را با امنیت و تمایز میان ایگو و غرایز کشف نماید زیرا که تخیلات محصولاتی هستند که مابین ایگو و غرایز نقش میانجیگرانه ای به عهده دارند. بنابراین شامل عناصری از هر دو طرف هستند. تفسیر یک طرف همواره تا حدی اجباری و دیگری دلخواهانه است زیرا یک طرف همیشه سرکوب شده است. اما حقیقتی قابل شرح به طور کامل رخ می نماید؛ اما تنها حقیقتی است جانبدارانه که نمی تواند مدعی کلیت اعتبار شود. اعتبارش تنها تا محدوده اصلش کشیده شده است. اما در قلمرو اصل دیگر، نامعتبر است.
1.characteristic
90 روانشناسی فرویدی با ایده ای اصلی ویژگی یافته است که عبارتست از سرکوبی تمایلات آرزویی ناسازگار(1). انسان به عنوان دسته ای از آرزوهایی که تنها به شکل محدودی با آبجکت وفق پذیرند. مشکلات عصبی انسان با این حقیقت مرتبط است که تأثیرات محیطی، تحصیلات و شرایط آبجکتیو، کنترل قابل توجهی بر اظهار آزادانه غریزه می نمایند. تاثیرات دیگر، که ایجاد کننده تعارضات اخلاقی می باشند یا از نوع فیکسیشن های نوزادی(2) که در آینده زندگی فرد تاثیر منفی دارند(3) هستند، از پدر و مادر ناشی می شوند. خلق غریزی اصیل مأخذی مبنایی است که دستخوش تغییرات ناراحت کننده می شود که اکثرا توسط تأثیرات آبجکتیو ایجاد شده اند؛ بنابراین به نظر می رسد که راه حل ضروری، نامحدودترین نحوه اظهار غریزه از جهت آبجکتهایی باشد که به درستی انتخاب شده باشند. در طرف دیگر، ویژگی روانشناسی آدلر، مفهوم بنیادی (4)تفوق بر ایگو است. انسان به گونه ای ابتدایی به شکل ایگو محور(5) رخ می نماید، که نبایستی تحت هیچ شرایطی تابع آبجکت باشد. در حالی که اشتیاق فراوان به آبجکت، فیکسیشن بر آبجکت، و طبیعت ناممکن برخی تمایلات برای آبجکت، برترین نقش را در دیدگاه فروید بازی می کند، در دیدگاه آدلر همه چیز به تفوق سابجکت کشیده شده است. نظر فروید درباره سرکوب غریزه از جهت آبجکت متناظر است با مصونیت(6) سابجکت در نظر آدلر. راه درمان از نظر آدلر عبارتست از زدودن مصونیتی که سابجکت را در انزوا نگه داشته است و از نظر فروید عبارتست از زدودن سرکوبی که باعث می شود آبجکت دست نایافتنی شود.
1.repression of incompatible wish-tendencies
2.infantile fixation
3.compromise later life
4.central
5.ego-point
6.security
91 در نتیجه فرمول اساسی در دیدگاه فروید عبارتست از تمایلات جنسی، که قویترین ارتباط را میان سابجکت و آبجکت اظهار می دارد؛ در نظر آدلر، این قدرت سابجکت است که او را به شدیدترین وجهی در مقابل آبجکت محافظت می کند و انزوایی تسخیر ناپذیر برای او تضمین می کند که همه ارتباطات را از میان می برد. فروید علاقمند بود که که جریان بدون اختلال غریزه به سمت آبجکت را تضمین کند؛ آدلر علاقمند بود که طلسم محنت بار آبجکت را بشکند تا ایگو را از خفگی در زره محافظ خودش نجات دهد. دیدگاه فروید، ضرورتا برونگرایانه است و دیدگاه آدلر درونگرایانه. تئوری برونگرایانه، تیپ برونگرا را خوب می داند و تئوری درونگرایانه تیپ درونگرا را. از آنجا که یک تیپ خالص، محصولی از یک رشد کاملا یکجانبه است، لاجرم بی تعادل هم هست. تأکید بیش از حد(1) بر یک عملکرد(2) به سرکوب عملکرد دیگر منجر می شود.
1.overaccentuation
2.function
92 روانشناسی تحلیلی برای زدودن این سرکوب ناتوان است دقیقا تا آن حد که روشی را که به کار می گیرد متناسب با تئوری تیپ خود درمانجو جهت داده شده است. بنابراین شخص برونگرا، متناسب با این تئوری، تخیلاتی را که از ناخودآگاهش بر می خیزد را به محتوای غریزی (1)تقلیل خواهد داد در حالیکه شخص درونگرا آن تخیلات را به اهداف قدرتی خودش تقلیل می دهد. آنچه از چنین تحلیلی حاصل می شود صرفا باعث افزودن بی تعادلی موجود می گردد. این نوع تحلیل اساسا تیپ موجود را تقویت می بخشد و هر فهم متقابل دو تیپ را در وضعیتی ناممکن هستند قرار می دهد. در مقابل، شکاف از جهات درونی و بیرونی عریض می شود. افتراقی درونی رخ می دهد، زیار که اجزاء عملکردهای (2) دیگر که در تخیلات ناخودآگاه، رویاها و غیره به سطح می رسند، هر دفعه از ارزششان کاسته می شود و دوباره سرکوب می شوند. به این دلایل است که هنگامی که فلان منتقد، به نقد دیدگاه های فروید می پرداخت نظراتش به تأیید مخاطبان می رسید تا آنجائیکه نظرات فروید را دیدگاهی نوروتیک دانست، که رگه هایی از عناد در این سخن او، بجز دور نمودن ما از وظیفه مان در توجه جدی به مسأله، هیچ حاصلی ندارد. دیدگاه های فروید و آدلر به اندازه ای یکسان، یکجانبه هستند و هر کدام مشخصه ای تنها برای یکی از تیپ ها هستند.
1.instinctual content
2.functions